هرچیزی به جای خود
بچه که بودم خیلی دوست داشتم برم سفر خارج!
نمیدونم چرا اون زمان احساس میکردم خارج خیلی خفن تر از ایران هست کل فکر و ذکر روزای تابستون من این بود کجا بریم خارج خانوادگی
هیچ وقت هم نرفتم؛ هنوز هم نرفتم
ولی بحث اینه اگر الان ازم بپرسن کجا دوست داری بری هزینش و ویزاش و .. با ما شما ۵ تا یه شهر داخلی خودمون رو میرم!
بچه که بودم دوست داشتم ماشینمون سانروف میداشت؛ منم کلم رو مینداختم بیرون باد میخورد؛ ولی خب ال نود خیلی اپشن های سطحی تر از سانروفم نداشت الان سانروف داره؛ ولی خب یبارم سرمو نکردم ازش بیرون
حرفم اینه
یسری لذت ها برای یک سن خاصین؛ تجربش نکنی؛ اتیشش خاموش بشه؛ منطقی بخوای فکر کنی؛ دیگه دوست نداری تجربش کنیی
سفر خارج و سانروف حسرت برای من نیستن؛ لذت هایی هستن که تو زمان خودش تجربه نکردم و چه زیبا تجربه هایی دارم تو سنی که باید تو همون سن تجربه میکردم که بهش میگم خاطرات شیرین کودکی...