پیشنهادی که رد کردم....
خب ما دو ماه هم هنوز نشده رفتیم دانشگاه ؛ به طور دقیق بخوام بگم ۲۸ مهر روز اولی بود که رفتیم دانشگاه و واقعا تا ۲ هفته اول ؛ هیچ کس ؛ هیچ کسی رو به طور جدی نمیشناخت
هفته گذشته متوجه شدم شخصی داخل دانشکده خودمون از من خوشش میاد
حالا چه متر و معیاری داشته رو نمیدونم ؛ فقط میدونستم از من خوشش میاد
اما خب ما خودمون رو بهتر از هر کس دیگه ای میشناسیم ؛ میدونیم چی برامون زوده ؛ چی برامون دیر هست و از این دست موارد
به طور علنی خودش بهم نگفت ابتدا ؛ یکی از هم دوره ای هامون گفت ؛ به اون هم گفتم نه
اما رفتار و برخورد هاش سر کلاس های مشترکمون جوری نبود که انگار واقعا متوجه شده باشه نه
زل زدن های عجیب و معذب کننده ؛ آهنگ و متن های ناشناس ؛ این ها نشون میداد که نه انگاری به گوششون نخورده
دیگه بعد از داستانی تصمیم گرفتم بهش بگم من میدونم شما از من خوشت میاد و من اهل این کار ها نیستم
یعنی یکبار تجربه کردم به مدت کوتاه و میدونستم که منی که نه
استقلال مالی دارم ؛ نه بلوغ فکری دارم ؛ نه حتی شرایط خانوادگی درست درمونی که دارم ؛ بدرد رابطه پوچ و بی هدف نمیخورم
حالا بماند برخی فاکتور ها و رد فلگ هایی هم که دارم رعایت نشده بود اما خب در وهله اول این ها مهم تر بود که نداشتم
خلاصه من به طور رسمی و علنی ؛ نه خودم رو گفتم ؛ امیدوارم درکم کنه و ضربه در غرورش تلقی نشه:)