سینا ثابتی فرد||Sina Sabetifard

سینا ثابتی فرد||Sina Sabetifard

وَقایِع مَن

  • خانه
  • پروفایل
  • آرشیو
  • نوشته‌های بیشتر

درد و دل

یکشنبه بیست و ششم اسفند ۱۴۰۳، 22:49

خیلی وقت هست اینجا درد و دل نکردم

از اون "نه" که ۱۲ فوریه گفته شد و امروز ۱۶ مارچ هست تقریبا یک ماه و دو سه روزی میگذره...

این یک ماه و دو سه روز خیلی برام سخت بود؛ تجربشو نداشتم؛ با این اوصاف نمیخوامم دیگه داشته باشم...

وقتی دلتنگش میشدم؛ براش توی چنل شخصی خودم ویس میگرفتم؛ هیچ ممبری نداره؛ خودمم و خودمم؛ بیشتر مواقع هم قبل کلاس فیزیک ۲ ام بود؛ تایم خالی زیاد دارم اون زمان...

تا اینکه حدودا ۲ هفته پیش بهم پیام داد؛ البته الان که حساب کردم دقیقا ۲ هفته پیش؛ پیام داد و میخواست درباره موضوعی باهام صحبت کنه؛ وقتی این پیام رو سر کلاس استاتیک کیاست خوندم؛ خیلی استرس گرفتم؛ یعنی چیه؟ چی می خواد بعد ۲ هفته بهم بگه؟مربوط به خودمه؟ تو این شرایط خیلی سخت به اون آدمی که گفتی نه دوباره پیام میدی؛ معمولا وقتی که کار خیلی واجب باشه یا...یا نظرت برگشته باشه؛ خیلی دوست داشتم مورد دوم باشه ولی خب به هر حال؛ ازش خواستم حضوری بهم بگه؛ تاحالا باهاش حضوری حرف نزده بودم؛ اومد و موضوعش رو گفت؛ یک شایعه خیلی عجیب دربارش پخش شده بود داخل دانشکده؛ شایعه شده بود که همجنسگراست و کاپلش هم داخل دانشکدست؛ این براش خیلی دردناک بود؛ ازم میخواست این رو بدونه که آیا منم چیزی نمیدونم؟

سخت بود؛ هیچی نمیدونستم؛ هیچی؛ حتی از طریق اون دوستم هیچ اخباری نداشتم؛ اما مسئله اینجاست که دوست خودمم بخشی از ماجرا بود

کاری که کرده نمیدونم با چه قصد و نیتی بوده ولی کمی ازش دلخورم؛ تو که میدونستی من از این آدم خوشم میاد؟ تو چرا؟

به هر حال این ۲ هفته تمام زور و تلاشم رو کردم که آرومش کنم؛ چه با حرف زدن باهاش؛ چه با این حس که یکی هست پشتت باشه

نمیدونم ذات ما مردا چیه؛ دوست داریم پشت یکی باشیم؛ کنارش باشیم؛ آرومش کنیم؛ کلا دوست داریم اینطوری باشیم شاید واقعا بشه گفت اون مردایی که این شکلی نیستن و این روحیات رو ندارن پرنسس هستن؛ نمیدونم

به هر حال تمام تلاشم کردم؛ با تمام وجودم کمکش کردم؛ بدون اینکه در نظر بگیرم چی شده؛ دنبال انتقام و کینه ورزی و حس این رو القا کردن که ببین کیو از دست دادی نداشتم؛ اگر از من کمک خواسته یعنی باید کمکش کنم

و خیلی این موضوع برام لذت داشت و حسرتش برام ۲ برابر شد که هیچ وقت قرار نیست باهم باشیم..

یعنی احساسم اینه حس اولیه آدم ها نسبت به یک شخص هیچ وقت عوض نمیشه؛ همیشه اون حس باهات میمونه؛ موارد نادری هستن که عوض میشن؛ من هم از اون موارد نادر نیستم

خلاصه ماجرا کمکش کردم؛ هفته قبل چهارشنبه هم ازش خداحافظی کردم؛ ماموریت من تموم شد...

هنوزم به یادشم؛ نمیدونم تا کی و چه زمانی؛ فقط میدونم که خیلی دختر خوب و با احترامی بود....

Sina Sabetifard
© سینا ثابتی فرد||Sina Sabetifard
طراح قالب: وبلاگ :: webloog
درباره من
سینا ثابتی فرد||Sina Sabetifard سلاممم؛
من سینا هستم ، متولد سال ۱۳۸۴ از تهران
فارغ التحصیل دبیرستان علامه حلی ۱ تهران و درحال حاضر دانشجوی مهندسی دریا دانشگاه صنعتی امیرکبیر
از سال ۱۴۰۰ اینجارو راه اندازی کردم که کمی از خودم و اتفاقات شاد و تلخ و ترش و شیرین زندگیم بنویسم
اگر دوست داشتید میتونید برای نوشته های بیشتر به کانال تلگرامیم سر بزنید
ممنونم:)
جدیدترین‌ها
  • وَقایِع مَن پنجشنبه بیست و نهم تیر ۱۴۰۲
  • یک سال شد جمعه دوم آبان ۱۴۰۴
  • پایان دهه دوم.. سه شنبه پانزدهم مهر ۱۴۰۴
  • دل شکستی جمعه بیست و یکم شهریور ۱۴۰۴
  • اتمام ترم ۲ سه شنبه یازدهم شهریور ۱۴۰۴
  • جمعه سی و یکم مرداد ۱۴۰۴
  • مکالمه غیر منتظره چهارشنبه بیست و نهم مرداد ۱۴۰۴
  • تغییرات جدید ۴ دوشنبه بیستم مرداد ۱۴۰۴
  • تغییرات جدید ۳ سه شنبه هفتم مرداد ۱۴۰۴
  • تغییرات جدید ۲ جمعه بیست و هفتم تیر ۱۴۰۴
  • تغییرات جدید سه شنبه هفدهم تیر ۱۴۰۴
  • اعتراف به شکست شنبه هفتم تیر ۱۴۰۴
موضوعات
  • من به تصویر
  • فیلم و سریال
  • علامه حلی
  • فوتبال
  • امیرکبیر
دوستان
  • کانال تلگرامی
  • Instagram(Public)
  • Linked In
  • Instagram(Private)
  • Aparat
  • Twitter
امکانات
تماس با ما

ساعت و تاريخ

آمارگیر وبلاگ