نوروز ۱۴۰۴
الان که این متن رو مینویسم، ساعت ۳ صبح ۱۴ فروردین هست و سفر ۲۲ روز ما به شمال داره ساعات آخرش رو سپری میکنه
حقیقتا از آخرین نوروزی که به این شکل سپری کردم ۳ سال می گذشت، نوروز ۱۴۰۲ پدربزرگم فوت کرده بود و نوروز ۱۴۰۳ همزمان کنکور داشتم و بابام، سکته کرده بود.
البته نوروز پارسال هم به خودی خود تجربه جدید و جالبی بود، برای اولین بار در عمرم،عید تهران بودم، البته تهران که چه عرض کنم، حلی، هر روز ساعت ۶ صبح از خواب پا میشدم، کوله ام را آماده میکردم و با متروی خلوت و تقریبا دربست میرفتم حلی، الان که حس میکنم عید قشنگی بود، با تمام سختی هایی که تحمل کردم
درباره عید امسال، میتونم بگم بعد از عید ۱۴۰۰ و البته عید های ماقبل آن اولین عیدی بود که داشتم خوش میگذروندم به معنای واقعی کلمه البته! یعنی نه استرس کنکوری در کار بود، نه سایه کار مهمی
البته میانترم دارم اما موکول کردم در فرجه بخونم، واقعا حس و حال درس نبود
همه خانواده هم بجز دختر عمم و شوهرش شمال بودن، قدم نو رسیده ای در راه است، بعدا که بزرگ شدی اینجارو برات نشون میدم
خلاصه عید قشنگی بود، امیدوارم عید شماهم قشنگ باشه:)