فلش بک
چهارشنبه هجدهم بهمن ۱۴۰۲، 14:36
امروز اتفاقی رفتم سر دوربین فیلم برداریمون
آخرین باری که فیلم گرفتیم مراسم بله برون دختر عمم بود و قبل تر از اون تولد مامانم
و خب مامانم و بابام کنار هم نشسته بودن
بابامو دیدم انگار اون فیوز خاطراتی که خاموش شده بود روشن شد
تمام کاراش و رفتاراش مثل نور از تو مغزم رد شد
و البته اولش برام عجیب بود
بابام دست راستشو چقدر خوب داره تکون میده
عه داره صحبت میکنه
چقدر صورتش تپل تره
وقتی میخنده لبخندش کج نیست
و .....
اینارو دیدم دیگه دلم نمیخواد برم شمال
اونجا هر تیکش یه خاطره داره که بدجوری آدم رو می رنجونه!
بدون بابا هم؟ معلومه که کیف نمیده