اعلام وضعیت آخر
امروز ۲۹ فروردین ۱۴۰۲ هست ، آخرین چهارشنبه قبل کنکور
هفته دیگه این موقع نمیدونم چه حس و حالی دارم ولی میخوام از این مسیر که داره کم کم به مراحل سخت و نفسگیرش میرسه بنویسم
واقعا مسیری نبود که ازش لذت ببرم ، یعنی کنکوری بودن یک مسیر جذاب نیست یک جاده ایه پر از پیچ و خم که هممون میخوایم تهش قشنگ باشه ولی خب نمیشه
اگر به عقب بر میگشتم چیکار میکردم؟
قطعا میرفتم المپیاد بخونم ، دروس جذاب تر داره و خب حداقل ترین چیزی ازش کسب میکردم علمی بود که تو دانشگاه خیلی بکارم میومد...
تو این یک سال که خب همراه شد با سکته مغزی پدرم فشار روحی روانی زیادی بر ما تحمیل شد هر کس به نوبه خودش بخشی از زندگیش مختل شد و برای من همین کنکورم بود
و خب سالی نیست که بخوام بعدا جز سال های قشنگ زندگیم یاد کنم...
۱۵ الی ۲۰ کیلو چاغ شدم ، از اجتماع دور شدم ، زبان خوندن رو ول کردم ، تفریح خاصی نداشتم و خب مثل یک انسان زندگی نکردم ، یک ربات تشنه درس بودم
خیلی ها تو این مسیر بودن و رفتن و موندن و خواهند موند و شاید یکی از تجربه های کنکور همین شناخت بیشتر آدم ها باشه که کدوماشون در آینده هم در کنار تو خواهند بود
در کل امیدوارم کنکور خوبی برام باشه ، شما هم برام دعا کنید:)