سینا ثابتی فرد||Sina Sabetifard

سینا ثابتی فرد||Sina Sabetifard

وَقایِع مَن

  • خانه
  • پروفایل
  • آرشیو
  • نوشته‌های بیشتر

روزگار

یکشنبه ششم اسفند ۱۴۰۲، 12:51

جدیدا یسری آهنگارو گوش میدم حس به شدت دپرسی میگیرم،علتشم اینه بر میگرده به دورانی که بابام سکته نکرده بودو یه حسرت عمیق که میدونم دیگه اون صحنه ها تکرار نمیشه

بعضی وقت ها به خودم میگم چیکار کردیم که این جوری شد

میدونید ادم خودشو هی سرزنش میکنه

هر کی یجوری

هی میگم اگر باهاشون شمال میرفتم شاید علائم سکته رو توش میدیم

اخه من حلی سنج داشتم باهاشون شمال نرفتم و تو شمال خیلی سرش درد میکرده بعد از اونم فرداش اومدم خونه یه کله تا 10 درس خوندم خوابیدم

هر چی هست الان به این وضع رسیدیم

ولی اقای قاضی؛ 18 سالگی برای خداحافظی کردن با خواب وسط جاده چالوسو و دلگرمی های سال کنکورو و دوتایی کار فنی کردنو و تو ماشین درد و دل کردنو و " تو درستو بخون غم هیچی نداشت باشو" و ... خیلی زود بود:/

سکته مغزی
Sina Sabetifard

اعلام وضعیت ؛ قسمت سوم

جمعه سیزدهم بهمن ۱۴۰۲، 14:49

یادمه اینجا وقتی این متن رو نوشتم خوشبینانه ترین حالت های ممکن رو نوشتم
یعنی گفتم ایشالله ماه دیگه میتونه کم کم از تختش بلند شه قدم کوچیک برداره و دستشم بلند و کوتاه کنه خوبه قدم قدم بهتر میشه تا ۶ ماه دیگه

ولی خب ، تنها جایی که پیش بینی من خیلی بدبینانه تر از وضع حال بود همین جا بود!!


دیروز بردیمش سرکارش ، خودش از دم در تا آسانسور مرکز رو سرپایینی با واکر رفت و اندازه ۶ ۷ کارتن و کیسه مدارک شخصی تشخیص داد که باید بیاریم

تمام ۶ ۷ کارتن و کیسه مدارک رو اومد خونه نشست رو مبل چک کرد و فیش های وامش رو پیدا کرد داد دست من ، دیدم واقعا فیش ها ملزم به پرداخته اونو انجام دادم بازم گیر داد بهم ، بعد نیم ساعت کد گشایی به سند خونه رسیدیم که متوجه شدیم در رهن بانک برای وام هاست و باید فسخ رهن کنیم!(من حتی نمیدونستم که فسخ رهن چی هست)


یچیز جالب که هنوزم باهاش روبرو هستیم اینه که جواب یسری سوالات رو فقط با یه فرمت میدونه
یعنی ۲+۲ نمیتونه بگه چیه
ولی بهش بگیم ۲ تا سیب سبز داریم ۲ تا سیب قرمز کلا چند تا سیب داریم میگه "چااار"


یا مثلا خوندن رو نمیتونه، ولی از تو کانتکای گوشیش مامان بزرگم رو پیدا میکنه؛ زنگ میزنه احوال پرسیشو میکنه و تهشم یه خدااااا حافظ غلیظ میگه
(هیچ کدوم از کانتکای بابام عکس ندارن)

البته که دیروز ازش خواستیم بین یسری اسم رندوم اسم خودشو پیدا کنه و کرد ولی خب کامل نیست و امیدوارم سری بعدی که نوشتم ، این مرحله هم آنلاک شده باشه!

آمین❤️

اعلام وضعیت سکته مغزی
Sina Sabetifard

اعلام وضعیت ؛ قسمت دوم

دوشنبه هجدهم دی ۱۴۰۲، 19:52

سلامممم....

امروز میخوام یک شرح از یازدهم دی تا به امروز بدم

خب شاید این برداشت بشه که خب مگه هفته پیش تا امروز فرق اونچنانی هم کرده بابات؟
باید بگم بله ، بسیار زیاد

در واقع میخوام یکمی از اتفاقات مثبت این یک هفته اخیر بنویسم

اول از همه که خب ادراک و درک بابام میشه گفت سر جاشه

یعنی جوابایی که میده دیگه از بی قراری نیست
اون روزای اول خیلی بی قرار و کلافه بود که چرا نمی فهمید چی میگم
ولی خب الان هم ما می فهمیم چی میگه هم خودش میدونه چجوری بگه بهتره

برای اینکه یذره بهتر متوجه بشید منظورم چیه دیشب خونه کمی از حالت عادی گرم تر بود
و خب بابام گرمش شده بود
خب راه حل اول اینه که لحاف رو از روش برداره که اون کارو کرد
راه حل دوم؟
خاموش کردن شوفاژ
خب این چند روز که نهایت درخواست عجیب بابام لیمو شیرین بود شوفاژ یذره دور از ذهنمون بود که بخواد بگه خاموش کنیم
دست منو گرفت گفت "بلو" منم هی میرفتم عقب تر بعد به یجا رسیدم گفت خوبه
دیدم کلا یه مبل هست یه بوفه یه کاپشن
گیج شدم گفتم چی میخوای بابا؟
با دستش یجوری پشت بوفه رو نشون داد
که خب شوفاژ بود و گفتم بابا گرمته ؟ که خب اره و خاموش کردیم
دو هفته قبل دکتر به ما گفت فعلا پدرت درکی از اشیا نداره ، یعنی نمیدونه در چیه دیوار چیه ساعت چیه
ازش هم بپرسی نمیدونه کجاست ، چون اصلا نمیدونه چیه
ولی خب همین این داستان شوفاژ هم کنترل تلویزیون هم ساعت رو دیوار رو خونه نشون میده ادراکش برگشته یا دست کم بهتر شده
همیشه به ساعت نگاه میکنه اگر 12 1 باشه گیر میده خواهرم کجاست(خواهرم این تایم میاد خونه)
اگر کنترل بدی دستش بهش بگی کانالو عوض کن میتونه ، اگر بگی صدارو کم کن میکنه بگی هم خاموش کن میکنه

راجب تکلم هم خب از روز اول که اومده خونه هم بهتر شده
عجیب ترینش قطعا قطعا صلوات فرستادنشه
یجوری تر تمیز صلوات میفرسته که نگم اصلا
یسری کلمات ناخودآگاهشم میتونه بگه
مثلا هر وقت از خالم میخواست تشکر کنه میگفت متشکر و خب خالم رو هم میبینه بهش میگه متشکر
یا مثلا ریشاشو مرتب کردم گفت دستت درد نکنه
یا مثلا یه غریبه ازش بپرسه چطوری میگه الحمدالله
و کلا فعلا وضعیت بابام اونطوری نیست که نتونه منظورشو نرسونه ، بزرگ ترین مشکل بیماران سکته مغزی همین هست که نمیتونن بگن چی میخوان

و همه مهم ترین و مشهود ترین تغییر
حرکت اندام های بی حس!!
از هفته قبل شنبه هر روز به طور مداوم فیزیو تراپی شده
پای راستشو تا حد خوبی میتونه تکون بده هفته قبل تقریبا 0 بود
دست راستش هم شست و انگشت اشاره رو میتونه فعلا(دست کمی زمان بر تر هست)
به امید خدا شاید تا یک ماه آینده بتونه دوباره با کمک راه بره و این خیلی برا روحیش خوبه

در کل امیدواری ما برای برگشت به مسیر درست زندگی بیشتر از قبل شده و امیدوارم اعلام وضعیت 3 از این هم بیشتر و بهتر تغییر کرده باشه بابام

آمین

من و بابام سکته مغزی پیشرفت اعلام وضعیت
Sina Sabetifard

لیمو شیرین :)

چهارشنبه سیزدهم دی ۱۴۰۲، 22:10

نیم ساعت با بابام داشتیم پانتومیم طور دنبال چیزی که میخواست میگشتیم

اول از همه پرسیدم خوردنیه

گفت اره

گفتم ابیه؟

گفت اره

گفتم خشکه؟

گفت اره

بعد گفتم شیرینه

گفت اره

بعدبا دست به سمت حیاط خلوت رو نشون میداد

گفتم بابا خوراکی نی مگه؟

گفت ارههه

بعد دیگه هی میوه ها رو گفتم

تهش رندوم گفتم لیمو شیرینه؟

گفت

افلیننننن

لیمو شیرین آخه؟

پدر من تو سالم بودی لیمو شیرین نمیخوردی اخه

لیمو شیرین سکته مغزی
Sina Sabetifard

مشکلات سکته مغزی

چهارشنبه سیزدهم دی ۱۴۰۲، 16:44

امروز سیزده دی است

44 روز از سکته مغزی بابام میگذره

سکته قوی و وسیع که کشنده تر از هر چیز ممکن دیگری بود!

ولی خب خداروشکر بابام دووم آورد و با ما موند

ولی خب با بابای اصلی بودنش زمین تا آسمون فرق داره و البته خیلیم شباهت داره

وقتی بیماری سکته میکنه بسته به اینکه سکته در کدوم قسمت مغز رخ داده یکسری عوارض روی بدن خودش داره

برای پدر من روی قسمت تکلم و نیمه راست بدن هست

البته اینو بگم که خیلی از روز اول بهتر شده

یسری کلمات خاص رو میتونه بگه

منظورشو میرسونه

و حواسشم سر جاشه

برای مثال امروز من امتحان نداشتم ولی فکر کرد دارم

و انقدر صبح سر و صدا کرد و مامانمم نمیفهمید چی میخواد که از خواب پریدم

و منو میخواست

چون فکر کرده بود دوباره خواب موندم:/

این بیمار داری یسری دردسر های خودشو داره

مثلا پیدا کردن پرستار

هم پرستار باید از بابام خوشش بیاد

هم بابام از پرستار

و البته هم پرستار از حقوقش

که خب پرستار اول از حقوقش راضی نبود

و بابام از پرستار دوم

خلاصه که سعی کنید مریض نشید

واقعا

واقعا پیشگیری بهتر از درمان است

سکته سکته مغزی پرستار
Sina Sabetifard

اعلام وضعیت

دوشنبه یازدهم دی ۱۴۰۲، 21:23

سلاممم

میدونم عادت کردید که من هر وقت اومدم اینجا یا از دردی نالیدم یا خبر بدی اینجا منتشر کردم یا از کسی انتقاد کردم

خلاصه اینجارو به قولی بیت الحزن کردم!

ولی خب امروز میخوام یه گزارش عملکرد یک ماه و 10 روزه بدم

دوست ندارم اتفاقات بد گذشته رو بازگو کنم

صرفا بدونید که پدرم شامگاه یکشنبه پنجم آذر هزار و چهارصد و دو دچار سکته مغزی وسیع شد

در حدی که در نتایج سی تی اسکن نصف مغز پر از خون بود!

و دکترا گفته بودن هیچ کاری نمیتونیم براش انجام بدیم جز اینکه دعا کنید و یکمی هم صبر!

خلاصه روز های پر استرسی بود طوری که من سر کلاس گوشی در میاورم اس ام اس میزدم مامانم که بابا چطوره

هفته اول فقط میگفت سینا هیچ فرقی نکرده گفتن براش دعا کنید....

و همینطوری داشت زمان میرفت و بابام هوشیاریش بین 5 تا 7 متغیر بود

مامانم همیشه از بیمارستان بر میگشت گریه میکرد میگفت هنوز بی هوش نگهش میدارن ، اینتوبش کردن و ...

نمیدونم چی شد ولی یکشنبه 12 آذر دقیقا یک هفته بعد

به هوشش آوردن ؛ هوشیاری تا 9 بالا اومد چشاش ارادی اینور اونور میشد ؛ صداش میزدی روشو بر میگردوند

انگار معجزه شد

جدا معجزه شد چون دکترا فقط سعی کردن به مغزش فشار نیاد

و خب همینطوری روند رو طی کرد اما

یکی از دکترا نظریاتی ارائه دادن که قابل تامله

اول اینکه تایم حدودی سکته 2 تا 3 بوده و ما حداقل 4 ساعت زمان از دست دادیم

دوم اینکه مشکل ژنتیکی بوده و ممکنه به ما هم ارث رسیده باشه

سوم اینکه در تکلم تا اخر عمر مشکل دار خواهد بود

چهارم اینکه در بهترین حالت 40 درصد توانایی نیمه راست بدنش بر میگرده

پنجم اینکه باید حداقل یک ماه icu بخوابه

و ...

همه چی داشت خوب پیش میرفت قرار بود 21 آذر به بخش منتقل بشه که یهو DVT کرد

ایجاد یک لخته جدید تو پای راست

همه دوباره رفتیم تو شوک

نکنه این لخته به سمت مغز حرکت کنه

نکنه امبولی بشه

و ....

که پروسه درمان دوباره اورژانسی شد و دو هفته ما رو به عقب انداخت

این روز ها گذشت و از پنج شنبه آوردیمش خونه

خیلی میگه میخنده

خیلی با نمک شده

حواسش به همه چیز هست

امشب دیدم داره به نوشابه دست نشون میده گفتیم چی شده میخوای

گفت نه

گفتیم نخوریم؟

گفت نه

بردیم سمتش دیدیم گیر داده چرا در نوشابه رو محکم نبستیم

و یادشم افتاده من کنکور دارم هی میگه درستو بخون

و امیدوارم این روز ها هم تموم شه برن

و شاد و سلامت بشیم....

سینا ثابتی فرد سکته سکته مغزی اعلام وضعیت
Sina Sabetifard

سریال ادامه دار....

دوشنبه ششم آذر ۱۴۰۲، 17:47

واقعا این شرایطی که توش هستم رو نمیتونم به شرایط دیگری تشبیه کنم

جهنم

جهنم

جهنم

حتی باور دارم اگر در جهنم بودم هم اینطوری پیش نمیرفت

یادمه اینجا نوشته بودم دلم میخواد اینده جوری باشه که دلم هوای گذشته رو نکنه

اما از اون روز

از اون روز ۲ هفته بعدش پدربزرگم فوت کرد و دیروز صبح پدرم سکته مغزی کرد

حتی در بدترین کابوس های زندگیمم نمیتوانستم متصور بشم همچین اتفاقی قراره به این زودیا برای خانوادمون رخ بده

خداروشکر پدرم سکته رو رد کرد اما عوارضش

عوارضش امیدوارم با او نماند

مشکل در تکلم و استفاده از قسمت راست بدنش

و هیچی ندارم بگم

امیدوارم دوباره زندگی عادیشو بکنه

به زیادی تایم های استراحت بین درسم گیر بده

یبار دیه بهم زنگ بزنه ببینه کجام

یبار دیه بیاد تو اتاق دلداریم بده

یبار دیه بیاد از آینده برام بگه

یبار دیه از خاطراتش برام بگه

و ...

چیز زیادی نمیخوام

خدایا میخوام ازت بابام به شرایط عادیش بتونه برگرده

نه فردا ، حداقل تا قبل عید که مطمئن باشم حاصل تلاش و حرص و توجه هاش برای کنکور من رو متوجه میشه ، من نمیخوام این همه زحمت بکشم و حامی واقعیم نباشه...


اما من خیلی امید دارم

به اون روزی که

دوباره سر و پا میشه و دوباره زندگی رو با هم جلو میبریم

با هم دوباره شمال و جنوب میریم

با هم دوباره بیرون و مهمونی میریم

با هم دوباره اخبار رو نگاه میکنیم

با هم دوباره جوجه و چنجه رو باد میزنیم

با هم دوباره پرده و لوستر نصب میکنیم

با هم دوباره ماشین رو تعمیر میکنیم

و در نهایت از این بابت مطمئنم

بابا من مطمئنم عروسی دخترعممو و خودم و پارسا و پارمیس با هم جشن میگیریم و میرقصیم!


۶ آذر ۱۴۰۲

سکته مغزی شانس
Sina Sabetifard
© سینا ثابتی فرد||Sina Sabetifard
طراح قالب: وبلاگ :: webloog
درباره من
سینا ثابتی فرد||Sina Sabetifard سلاممم؛
من سینا هستم ، متولد سال ۱۳۸۴ از تهران
فارغ التحصیل دبیرستان علامه حلی ۱ تهران و درحال حاضر دانشجوی مهندسی دریا دانشگاه صنعتی امیرکبیر
از سال ۱۴۰۰ اینجارو راه اندازی کردم که کمی از خودم و اتفاقات شاد و تلخ و ترش و شیرین زندگیم بنویسم
اگر دوست داشتید میتونید برای نوشته های بیشتر به کانال تلگرامیم سر بزنید
ممنونم:)
جدیدترین‌ها
  • وَقایِع مَن پنجشنبه بیست و نهم تیر ۱۴۰۲
  • یک سال شد جمعه دوم آبان ۱۴۰۴
  • پایان دهه دوم.. سه شنبه پانزدهم مهر ۱۴۰۴
  • دل شکستی جمعه بیست و یکم شهریور ۱۴۰۴
  • اتمام ترم ۲ سه شنبه یازدهم شهریور ۱۴۰۴
  • جمعه سی و یکم مرداد ۱۴۰۴
  • مکالمه غیر منتظره چهارشنبه بیست و نهم مرداد ۱۴۰۴
  • تغییرات جدید ۴ دوشنبه بیستم مرداد ۱۴۰۴
  • تغییرات جدید ۳ سه شنبه هفتم مرداد ۱۴۰۴
  • تغییرات جدید ۲ جمعه بیست و هفتم تیر ۱۴۰۴
  • تغییرات جدید سه شنبه هفدهم تیر ۱۴۰۴
  • اعتراف به شکست شنبه هفتم تیر ۱۴۰۴
موضوعات
  • من به تصویر
  • فیلم و سریال
  • علامه حلی
  • فوتبال
  • امیرکبیر
برچسب‌ها
  • کنکور1403 (27)
  • سینا ثابتی فرد (23)
  • علامه حلی تهران (12)
  • Sina Sabetifard (11)
  • مشهد (8)
  • سکته مغزی (7)
  • حلی سنج (7)
  • اعلام وضعیت نهایی (7)
  • اعلام وضعیت (6)
  • آزمون (5)
  • SinaSabetifard (4)
  • من و بابام (4)
  • سمپادیا (4)
  • عید1402 (4)
  • قلمچی (3)
  • سال نو (3)
  • سمپاد (3)
  • سکته (3)
  • شانس (2)
  • جنگ (2)
دوستان
  • کانال تلگرامی
  • Instagram(Public)
  • Linked In
  • Instagram(Private)
  • Aparat
  • Twitter
امکانات
تماس با ما

ساعت و تاريخ

آمارگیر وبلاگ