نادیده گرفته شدن تلاش هام تو این 1 سال اخیر به خصوص توسط خانواده بیشترین دردی هست که تحمل میکنم
اینکه من از نظرآن ها کنکوری نمی خوانم و رتبم در خیال آن ها 2000 3000 می شود و از نظر آن ها همین رتبه هم با 20 هزار فرقی ندارد:)
البته که پلن خودم ونتیجه آزمون ها حاکی از آن هست که رتبم بسیار بهتر از این خواهد شد اما
اینکه تلاش هایم نادیده گرفته می شود واقعا ناراحت کننده هست
امشب آنقدر ناراحت شدم که بی اختیار زدم زیر گریه ، گفتم واقعا کجای مسیر را اشتباه آمدم ، اینکه بعد از یک روز پرفشار به خانه بیایم و بگویند نه ، تو کنکوری نمیخوانی و موفق نخواهی شد حاصل ره کج کجای مسیرم بود؟
دو کتاب تست میخواستم که بابام گفت تو که نمیزنی برای چه میخری(در نهایت خریدم) ، همین ها رو هم نزدی تا الان
"الکی هم ادای ناراحت و تحت تاثیر گرفته ها رو در نیار که میدونم بازم به کار خودت ادامه میدی"
اما آنقدر ناراحت شدم که خودش اومد عذرخواهی برای اینکه حس ناکافی بودن داشته ام
گفتم که اگر این روند را ادامه دهیم در اینده به مشکل میخوریم
اگر از من توقع دارید کنکوری باشم من هم از شما توقع دارم کنکوری باشید
من بیشتر از هر چیزی به انرژی مثبت نیاز دارم نه اینکه "نمی توانم" و "نمیخواهم"
اگر نمیخواستم 6 سال از عمرمو در سطح بالا درس نمیخواندم چون نمی خواهم که آدم ویژه ای شوم
اگر نمیخواستم هیچ وقت حاضر نمی شدم بین مسافرت و درس خواندن ، درس خواندن را انتخاب کنم
اگرنمیخواستم هیچ وقت دنبال راز موفقیت رتبه برتر ها نبودم چون اساس بدردم نمیخورد
اگر نمیخواستم حاضر نبودم 1 سال از عمرو برای چیزی نمیخواهم هدر دهم.
آنقدر حالم بد شد که حتی حس میکنم بهترین دوست این روز هایم نمی تواند کمکی بهم بکند و من فقط ذهن او را هم در گیر مسائل میکنم...
پس حتی او را هم در جریان نخواهم گذاشت که ناراخت من نشود:)