داستان های من و پست
دوشنبه ششم فروردین ۱۴۰۳، 17:4
۲۴ اسفند بود که میخواستم جزوه های مخصوص عید رو پرینت بگیرم که داخل عید اذیت نشم سر تست زدن
داخل مرورگر اولین چیزی که به ذهنم اومد بزنم این بود «پرینت ارزان»
اولین سایت رو باز کردم اسمش چاب روم بود
فایل ها رو اپلود کردم و گفتم خب برام ۲۶ اسفند دیگه میارن قطعا
برای اطمینان به ادمینش پیام دادم که کی میارید گفت تا ۵ فروردین ارسال نداریم
گفتیم خب اوکی بالاخره من تا اون موقع بهشون نیازی ندارم
و امروز بهم کد پیگیری دادن
داره از اصفهان میاد:)
من فکر کردم همین تهران خودمون هست میدونستم قراره برام پست بشه که خرید نمیکردم ازتون
اخرین باری که چیزی برام پست شد خونه نبودم مجبور شدم به سرایدار محترم بگم دو ساعت دم در بشینه اومد بسته رو تحویل بگیره:)