میخوام اینجا اعتراف به این اشتباهات بکنم که در نهایت منجر به شکستم شد؛ تجربه تلخی بود ولی به نظرم الان میتونم بگم تموم شد.
از الان باید روی کنترل احساساتم تمرکز کنم؛ روی خودم؛ خانوادم؛ زندگیم؛ درسم؛ کارم؛ مسیرم...
اشتباهاتی که کردم :
سرمایهگذاری عاطفی بیش از حد
وقتی که طرف مقابلم اونقدر درگیر نبود
تلاش برای اثبات خودن با هدیه، کمک، تبریک، پشتیبانی
که گاهی از عزت نفس کم کرد
بیتوجهی به علامتهای بیمیلی یا بیتفاوتی طرف مقابل
مثلاً جوابهای کوتاه، طفره رفتن از بحثهای احساسی
درگیر شدن در شوخیهای دوپهلو و مبهم او
که باعث سردرگمیم شد دربارهی نیت اصلیش
پشت سر هم پیام دادن یا پیگیریهای زیاد بعد از عقبشینی اون
که فضای رابطه رو خفه میکنه
تحلیل زیاد از رفتارهای اون و نادیدهگرفتن حس خودم
بیشتر دنبال "اون چی فکر میکنه" بودم تا "من چی میخوام"
امیدواریم به تغییر نظرش بدون نشونهی واقعی از سمت خودش
در حالی که نشون داده بود تصمیمش ثابته
تداوم در کمکرسانی حتی وقتی مشخص بود نیتش فقط رفع نیاز لحظهایه
و نه احساسی متقابل
نبستن در رابطه وقتی باید بسته میشد، با سکوت یا عزت
و باز گذاشتن مسیر برای برگشتهای بینتیجه
ادامهی احساس بعد از پاسخ "فقط در حد دوست"
یعنی پاسخ واضح رو نپذیرفتم و امید رو نگه داشتم