سینا ثابتی فرد||Sina Sabetifard

سینا ثابتی فرد||Sina Sabetifard

وَقایِع مَن

  • خانه
  • پروفایل
  • آرشیو
  • نوشته‌های بیشتر

اولین سری آزمون های امیرکبیر

دوشنبه بیست و هشتم آبان ۱۴۰۳، 19:33

از ۱ آذر ؛ هنوز به دانشگاه نیومده ؛ آزمون های میان ترم شروع میشه

ریاضی ۱

فیزیک ۱

شیمی ۱

تفسیر قرآن

شناخت کشتی

بر خلاف دبیرستان که آزمون های میان ترم حکم آمادگی داشت اینجا آزمون های میان ترم بخشی از نمره هست و باید خوب درس خوند که بتونیم بهترین نمره ممکن رو ازش بگیریم

راجع به بچه های امیرکبیر

من بیشتر تایم کلاس هام با گروهی از بچه های خودمون و البته بچه های مهندسی پزشکی و هوافضا و کمی هم کامپیوتر و نفت هست و واقعا بچه های گلی هستن و جو سالمی وجود داره

امیدوارم از پس این آزمون ها هم بتونم بر بیام

Sina Sabetifard

بازگشت به ۱۰.۶

پنجشنبه هفدهم آبان ۱۴۰۳، 9:8

پریشب یکی از بچه ها پیام داد که سینا بر میگردی گروه ۱۰.۶؟

واقعیتش سال کنکور تک و توک با بعضی هاشون ارتباط داشتم و با بعضی هاشون ارتباط نداشتم

به هر حال گذشته ها ؛ گذشته ؛ جوین دادم و وایب دبیرستان گرفتم دوباره

هعی روزگار ؛ چقدر سریع میگذری...

Sina Sabetifard

جو دانشگاه صنعتی امیرکبیر

دوشنبه هفتم آبان ۱۴۰۳، 7:58

ببینید من که خب کلا زیادی حرف میزنم و به قولی اجتماعیم و مثلا ته چین مرغمو به به کل میزی که حتی نمیدونم کی بودن و چه سالی بودن تعارف زدم و اونها هم دیس بک دادن یا هر جلسه فیزیک و تفسیر و .... عکس تخته رو در لحظه توی گروه اپلود میکنم

ولی خب یه مسئله ای که هست جو کلاس ها و بچه هاش خیلی با حلی متفاوت هست طوری که ما ۲۱ نفری که حلی بودیم و گاها همدیگرو تو مدرسه دیس میکردیم سر کرینج بودن الان با هم ناهار میخوریم و ان تراک ها دنبال هم میگردیم با هم بگردیم!

استاندارد ها و تعریف های ما برای اموزش با جو بچه ها ؛ نه خود دانشگاه ؛ متفاوت هست

مثلا این که تو حلی شما دانش اموز اکتیوی باشی عادی بود ؛ گاها دعوا سر این بود این سوال رو کی جواب بده بین ۱۰ ۱۵ نفر متقاضی ؛ خب اینجا معنا و معنیش کاملا فرق داره اصلا فعال بودن سر کلاس به تعبیر نمره گرفتن معنا میشه در اینکه خب توی حلی تو برگتو ۵ میشدی تهش مستمرتو میتونستن ۲۰ بدن میشدی ۱۰ تهش

یا مثلا تو حلی عادی بود که تو اگر نکته ای مازاد بر تدریس معلم میتونستی سر کلاس بگی بقیه هم یاد بگیرن ؛ اینجا خودشیرینی تعبیر میشه و البته خود استاد خوشش میاد و استقبال میکنه

یا مثلا تو حلی خیلی عادی بود یکی جزوه بنویسه برا همه بفرسته ؛ یکی سوالارو جوابشو پیدا کنه ؛ یکی از رو تخته عکس بگیره ؛ برای همین ما گنجینه ای به نام https://t.me/H35Shots درست کردیم ؛ اینجا بازم خود شیرینی برای جنس مخالف تعبیر میشه در اینکه من خودم کرم جزوه نویسی و جزوه فرستادن برای ملت دارم این کار رو از کلاس هفتم میکنم

من اینو از رفتار بچه ها با خودم نمیگم ؛ از حرف هاشون میبینم که کلاس سرویس خالیه میره ردیف ته میشینه که نه صدا داره نه تصویر میگه خوبه دوره از استاد میخواد صرفا حضور بخوره و بخوابه ....

در کل من حس خوبی از اینجا بودن دارم ؛ کلیت دانشگاه مثبت هست ؛ فضاش سرسبزه نسبتا! ؛ آدم خونگرم هم زیاد داره

امیرکبیر
Sina Sabetifard

گواهینامه

دوشنبه هفتم آبان ۱۴۰۳، 7:56

افسر هفته قبل ۳۰ ثانیه ازم آزمون گرفت و کلی استرس الکی بهم داد و رد کرد


این هفته یکی دیگه ازم آزمون گرفت اونم ۳۰ ثانیه

ولی خب قبولم کرد


افسر مهمه دوستان ، افسر مهمه

Sina Sabetifard

آغاز مسیر جدید...

جمعه بیستم مهر ۱۴۰۳، 21:54

اینم از نتیجه تلاش های من :

Sina Sabetifard

اولین دستاورد ۱۹ سالگی...

دوشنبه شانزدهم مهر ۱۴۰۳، 13:19

آیین نامه ۲۸ از ۳۰

نتیجه : قبول :)

Sina Sabetifard

تولد ۱۹ سالگی....

دوشنبه شانزدهم مهر ۱۴۰۳، 13:18

تولد ۱۹ سالگی....


قطعا قطعا قطعا قطعا هیچ وقت هیچ وقت هیچ وقت دوست ندارم دوباره شمع ۱۸ سالگی رو فوت کنم ؛ امسال هیچ دستاوردی برام نداشت ؛ اگر شیب وضعیت زندگیم صفر هم راضی بودم اما متاسفانه شیبش جوری بود که مثل سرسره ای سر خوردیم و نشد که بشه


۱۸ سالگیم امروز روز آخرش هست و امشب به قولی شب تولد ۱۹ سالگیم هست ؛ چه دراماتیک شد ؛ در کنار امین ؛ به نظرم یکی از خاص ترین تولد های عمرم شد ؛ خودمون خانواده ۵ نفری به همراه یار قدیمی !


امیدوارم امسال که ۱۹ سالگی من میشه خوب شروع بشه ؛ چه برای من چه برای شما ؛ یعنی ۱۶ مهر شروع امید باشه برای هممون و ببینیم چه رخ میده...

من جدا امین وقتی داشت میومد ایران ازم پرسید خب سینا از آلمان چی میخوای

گفتم یچیزی که معلوم باشه برام از آلمان آوردن ؛ مثلا یچیزی مثل دیوار برلین که واقعا یادگاری مرحوم بزرگ هست


امین دوسلدورف هست و جایی در غرب المان و نزدیک هلند


برلین هم جایی در جنوب آلمان و توقعی که من داشتم مثل فالوده اصل شیراز از یک تبریزی بود


از کادوش خیلی ممنونم ؛ به نظرم تنها کادویی بود و هست که واقعا به قول خودش هر لحظه به یادش میمونم❤️

و شمارش معکوس ۱۹ تا ۱ به سبک ویژه امین ؛ باشد که امسال ؛ سال ما باشد ؛ دقیقا ۱۸۰ درجه پارسال....

پایان...

تولد ۱۹ سالگی
Sina Sabetifard

آخرین شکست ۱۸ سالگی؟

دوشنبه نهم مهر ۱۴۰۳، 17:51

امروز آزمون آیین نامه داشتم

آزمونی که تا دیروز ساعت ۶ بعد از ظهر یک کلمه هم راجبش نخونده بودم و فکر میکردم که میتونم از پسش بر بیام چیز خاصی نیست و خیلی هاش اطلاعات عمومی هست

۲۵ از ۳۰ شدم و نتیجه شد مردود

حس و حال نقره یک های المپیاد رو دارم که سر یک نمره یک سال یا آینده زندگیشون به طور کل عوض میشه و اینجور مواقع خیلی حسرت به همراه داره....

هفته دیگه کامل تر و دقیق تر میخونم و امیدوارم روز شروع ۱۹ سالگی جبران همه شکست های امسالم بشه ؛ به امید خدا!

دلم برای اینجا خیلی تنگ شده ؛ یک زمانی خیلی داخلش مینوشتم ؛ بزودی با دانشگاه بر میگردم!

Sina Sabetifard

یکسال پیش...

یکشنبه بیست و پنجم شهریور ۱۴۰۳، 23:1

۲۵ شهریور ۱۴۰۲ ؛

یکروز معمولی که از قضا روز تعطیل از نظر درسی برایم بود و به پیشواز شب تولد ۱۱ سالگی خواهرم رفتیم ...

ساحل سیترا در نوشهر ؛ جگرکی سلف سرویسی توجهمون رو جلب کرده بود و قیمت هاش به نظرمون مناسب بود.

من و بابا و مامان از جگرکی آیتم هایی برای خودمون سفارش دادیم و خواهر و برادرِ یک دنده ام ، به سوی ساندویچی امیر پنیر!

بعدش هم به سمت شهربازی و چرخ و فلک و ادامه شب خوب...

و حالا یکسال یعنی ۳۶۵ روز از اون شب میگذره و دوباره همونجا ؛ ساحل سیترا....

قیمت ها سر به فلک کشیده و هر کس با ۵ ۶ سیخ جگر و کباب ، ۳۰۰ تومنی پیاده می شود...

یک چرخ و فلک ساده نفری ۱۲۰ تومن و منظره خاصی در انتظارمان نیست جز چادر های رنگارنگ و ارزش ۴۸۰ تومان رو ندارد....

و بابا بخاطر دردی که در کمر و ناحیه تحتانی داشت تهران پیش عمه اینا ماند و اما دلش اینجاست ؛ با ما ؛ از دفعات تماس می گویم ؛ ساعتی ۲ بار...

امشب شب تولد ۱۲ سالگی خواهرم هست و تو این یکسالی که او بزرگ بشود بقیمون چند سال پیر شدیم تا او فقط یکسال بزرگ تر شود نه بیشتر نه کمتر....

خدایا ؛ امیدوارم سال دیگه حسرت این روزا رو نخورم ؛ آمین....

Sina Sabetifard

انتخاب رشته

شنبه هفدهم شهریور ۱۴۰۳، 18:15

با توجه به رتبه من ، خیلی نمیتونم به رشته های تاپ داخل شهر تهران فکر کنم

مشهد ، اصفهان ، تبریز همه رشته ها جز ۳ تای اصلی میارم یعنی از عمران به بعد و داخل گزینه هام هستش

اما

اما

دلم میخواد هر جور شده داخل شهر تهران بمونم و ایشالله هم موندگار هستم

مثل وزنه بردارهایی شدم که باید وزنه رو طی حرکت ۲ ضرب بلند بکنم ، برای همین رشته ای که زدم برم رو باید در دانشگاه درس بخونم و تلاش بکنم که تغییر بدم و امیدوار هستم با موفقیت انجام بشه

امیدوارم بتونم از پسش بر میام که واقعا بهش نیاز دارم

کنکور1403
Sina Sabetifard

نتایج کنکور

شنبه دهم شهریور ۱۴۰۳، 19:56

واقعیت ما نسلی خواهیم شد که در آینده از ما یاد خواهد که چطوری سرمون رو بریدن ، بهمون وعده های دروغ دادن در نهایت ما رو آواره کردن

نتیجه کنکور اصلا و ابدا اون چیزی نبود که میخواستم و منتظرم ببینم که چه رخ خواهد داد در آینده...

Sina Sabetifard

سفرنامه مشهد ؛ قسمت آخر

شنبه سوم شهریور ۱۴۰۳، 13:2

دوباره تهران

وقتی که از قطار پیاده شدم اولین چیزی که مشهود بود ، جهنم بودن هوای تهران بود ، فوق العادهههه گرممم و دود

راجب قطار سریر رجا

من تصورم این بود فرق ۴ ستاره و ۵ ستاره ، نوع پذیرایی باشه
ولی خب نوع و میزان پذیرایی یکی از تفاوت ها بود
میزان تمیزی ، صندلی ها ، کیفیت کابین ، تکون های قطار تفاوت هاش بسیار بیشتر از ۳۰۰ تومن قیمتی بود که برای برگشت کمتر دادیم

خلاصه که سفر تمام شد و این چند روز قراره با رتبه هامون داغدار بشیم و کلاس های رانندگیم از پس فردا شروع میشه....

مشهد
Sina Sabetifard

سفرنامه مشهد ؛ قسمت ششم

دوشنبه بیست و نهم مرداد ۱۴۰۳، 15:30

حرم تنهایی

یکی از دوستان تو سایت سمپادیا دنبال یکی بود که از تهران داره مشهد یک چادری رو بگیره بیاره تهران


حالا فهمیدیم که تو تهران هم محل هستیم


اقا ما گفتیم خب آدرس چیه؟

گفتن پاساژ جواد

تو تهران زده بودم پاساژ جواد یجایی نزدیک میدون ۱۷ شهریور آورده بود و منم دیگه نپرسیدم دقیقا کجاست ، خودشون هم گفتن چهارراه خسروی هست و من اصلا چک نکردم این ۲ جا خیلیییی با هم فرق دارن

خلاصه وسط اسنپ فهمیدم به آقا آدرس جدید گفتم ، گفتم بخدا بچه تهرانم و مشهد رو نمیشناسم چک نکردم نزدیک اونجا هم ببرید منو اوکیه پیاده میرم و قیمتشم بیشتر بشه نقدی میدم(با اینکه نزدیک تر بود ولی گرون تر بود)


خلاصه اقا منو تا دم پاساژ برد و اومدم ببینم چقدر توافق کنیم خوبه گفت مگه نگفتی بچه تهرانی؟ گفتم چرا؟ گفت مگه مهمون ما نیستی؟ گفتم خب اره ولی اشتباه من بود و نگرفت ازم هیچی بیشتر

چادر رو گرفتم و بعدشم با یکی از بچه های سمپادیا که از بوشهر مشهد اومده بود داخل حرم قرار گذاشتیم ۱۰ دقیقه همو دیدیم و برگشتم سمت مترو

داخل مترو قبلش حس کردم دم سکو یه نفر خیلی عجیب منو نگاه میکنن

نتیجه:


*از ممبر های چنل بودن.

مشهد
Sina Sabetifard

سفرنامه مشهد ؛ قسمت پنجم

دوشنبه بیست و نهم مرداد ۱۴۰۳، 15:29

پارک آبی

پارک های آبی مشهد مثل استقلال پرسپولیسه ، دو دسته آدم به شدت رو هر کدوم تعصبی

با این حال من خودم قبلا هر کدوم رو یکبار رفته بودم تصمیم گرفتم ، سرزمین موج های آبی رو برم


از دهکده آبی پارس تهران بزرگ تره ولی به نظرم اپارک هیجانش بیشتره(شاید هم چون اپارک رو موقعی رفتم که برای این چیزا ذوق بیشتری داشتم)

بذارید من هم با علیرضا سرلک و کشتی گیر زن هندی که بخاطر وزن کشی و اضافه وزن از مسابقات المپیک دیسکالیفته شدن همدردی کنم

خودم هم تمام سرسره ها از جمله برای اولین بار سقوط آزاد رو رفتم به جز اونایی که مسئولش بخاطر وزنم دیسکالیفتم کرد ، فکر کن نیم ساعت تو صف وایستی و آخرشم واس ۱۰ ۲۰ کیلو وزن بگن خیر:(

البته البته دیدم محدودیت وزن یکی از سرسره ها ۹۰ کیلو هست و واقعا حیف هست بخوام نرم یبار تا وسطش رفتم وزنو خوند اومدم بیرون...

این سری تقریبا ۱۰ دقیقه شکمم رو وکیوم مدل مناطق محروم کردم که حداقل ظاهری گول بخورن و خوردن!!

یه خبر خوب هم بدم که بعد از ۱۳ ماه دوباره وزنم ۲ رقمی شد:))

راجب سقوط آزاد

والا سوارش که شدم طرف تو بلند گو گفت خوش آمدید ۱......۲.....اینجا قشنگگگگ انقدر مکث داد تا ۳ رو بگه زجر کشم کرد و در نهایت شلپپپپ ، با سرعت ۹۰ کیلومتر بر ساعت اومدم پایین کل این فرآیند ۴ ثانیه🥶🥶

قیمت هم نفری ۳۰۰ که نسبت به اپارک ۴۲۰ تومن ارزون ترهه!!

مشهد
Sina Sabetifard

سفرنامه مشهد ؛ قسمت چهارم

دوشنبه بیست و نهم مرداد ۱۴۰۳، 15:27

در راه حرم

والا خب خود حرم که همون همیشگی

بریم سراغ حمل و نقل و شاهکارهامون


آقا من نمیدونم چرا از ملت مشاوره میگیریم عمدا یا سهوا اشتباهی راهنمایی میکنن ، تو راه حرم به خاطر سیاست اسنپ من و مامانم تصمیم داشتیم با مترو بریم گفتن نه با BRT راحت تره و ارزون تر:/(۵۰۰ تومن فرقش بود)

خلاصه ۱ساعت و نیم تو راه بودیم مسیر ۳۰ دقیقه ای رو و آخرشم دیدیم کارت های مترو و اتوبوس تهران به اینا نمیخوره:/


شام یک رستوران عربی رفتیم که کلا مشتری هاش و پرسنلش عرب زبان بودن و کمی حس حقارت داشت تراول های ۱۰۰ و ۲۰۰ تومنی رو شبیه سکه ۵۰۰ عی و ۱۰۰۰ تومنی دستشون گرفته بودن ، صندوق دار هم اومد ازم سفارش بگیره یچیزی به عربی گفت متاسفانه عربی نهاییمم خوب نبود نفهمیدم چی گفت گفتم ممنون شمام خسته نباشید فهمید ایرانیم😂

و اما شاهکار ماجرا

دم اینجایی که سکونت داریم ایستگاه مترو سید رضی بود و خواستیم با مترو برگردیم و آخرین دقایق مترو بود و باید خط هم عوض میکردیم!

مشهد
Sina Sabetifard

سفرنامه مشهد ؛ قسمت سوم

شنبه بیست و هفتم مرداد ۱۴۰۳، 17:21

سفرنامه مشهد

قسمت سوم ؛ تفاوت های خیلی معلوم با تهران

این بار ششمی هست که مشهد میام ولی خب تا الان خیلی به بافتش توجه خاصی نمیکردم البته هر ۵ بار قبلی هم بسیار نزدیک حرم بودیم

چیزی که حالا این سری همون اول بسم الله کشف کردم یکی قیمتای فوق العاده منطقی تر هست

طوری که از راه آهن تا وکیل آباد که حالا تو نقشه مسافت خوبی بینش فاصله بود و همچنین ۳۰ دقیقه هم طول کشید کلا اسنپ ۵۲ تومن!

حالا ما تو تهران از کردستان تا هروی اسنپ میگیریم در میاد ۲۰۶:/ ، از هزینه خود استخر بیشتر میشه:///


مورد دوم قیمت خیلی مناسب تر غذا ها هست که گیجمون هم کرده راستش الان واقعا نمیدونیم قیمتش برا چی انقدر خوبه
یعنی تقریبا فکر کنم با کیفیت یکسان ۶۰ ۷۰ درصد قیمت تمام بشه و این فاجعست و داریم تو تهران هدر میدیم رسما البته هر چند بازم اینجا رستورانایی هست که هم قیمت تهران باشه ولی نه در حد اون سوپر گرون فروش هاش

و مورد آخر که یکی از بچه های مشهد اومده بود تهران گفت ، کوچه های مشهد از خیابون های تهران عریض تره جدی😂


مورد آخر بعد ادیت:

نام گذاری های کوچه ها اینطوریه که یک اسم پایه داریم بعد همونو ۴۰ ۵۰ تا کپی ازش میزنیم مثلا سید رضی ۴۱ اینم به نظر من هم خوبه هم بد

مشهد
Sina Sabetifard

سفرنامه مشهد ؛ قسمت دوم

شنبه بیست و هفتم مرداد ۱۴۰۳، 17:20

سفر نامه مشهد

قسمت دوم ؛ خود قطار 😂

خب قطار رفت ما ۵ ستاره نورالرضا بود

تاخیر قطار ۱ دقیقه بود و قطار ۲۰:۱۱ حرکت کرد

تمیزی واقعا تمیز بود یعنی بوی نامطبوع و .. وجود نداشت

کوپه ما آخرین کوپه سالن هست و خب بغل سرویس بهداشتی ، با این حال نه صدای مزاحم کننده ای وجود داشت نه بوی خاصی

امکانات داخل کوپه هم که اول با میوه و چایی و نسکافه و کیک و شکلات پذیرایی شد ، برای خواهرم که لب مرزی ۱۲ سال تمام نشده هم پاستیل و اسباب بازی😂 آوردن

داخل کوپه بخوابید فیلم پخش میشه و ما فسیل و مصادره و خجالت نکش رو دیدیم

بعد از پذیرایی اولیه که خب تقریبا کامل بود نوبت شام بود که بین ۲ آیتم جوجه و مرغ جوجه گرفتیم
حجم غذا به اندازه یک کف دست ، یعنی اگر اون پذیرایی اولیه نبود قطعا سیر نمیشدی ولی قبلش انقدر تنقلات خوردیم که منطقی بود برامون حجمش(سیاست های شرکت)

بعد شام هم مجدد چایی و نسکافه و دیگه وقت خواب شد(کلا در حال خوردن بودیم کل شب رو😂)

قطار هر شهری که تو راهش دید وایستاد ، سمنان ، دامغان ، سبزوار ، شاهرود و کلا یسری جاها لرزش نداشت یسری جاها رو ویبره بود


من خب بعد کنکور کار و زندگی خاصی که نداشتم برا همین ساعت زندگیم یک 4 5 ساعتی شیفت خورده و آخرین باری که رنگ 7 صبح رو دیده بودم بر میگشت به روز کنکورم برای همین تصمیم گرفته بودم کل شب رو نخوابم زیر نور لامپ شخصی با لپ تاپ کمی تفریح کنم

حدودای ساعت ۱:۳۰ رسیدیم شاهرود و قطار استاپ کرد و به قولی مسافر ها حذف و اضافه شدن و برق قطع شد(حتی اینجا هم برق قطع شد)


حدودای ساعت ۲:۲۵ رسیدیم میامی ، فکر نمیکردم انقدر مهاجرت آسون باشه


نزدیک های ۳:۳۰ متوجه شدم مسیر ریلی قطار خیلی متفاوت از جادشه(یجاهایی تا نزدیکای اسفراین هم میره!) ، تقریبا درک نمیکنمش ، توقف خاصیم نداره بهینه سازی کجا بود
ساعت ۴ داخل شهری به نام نقاب توقف کرد ، هر جور حساب میکنم از اینجا تا شهر مشهد خیلی کمتر از ۳:۳۰ مونده
حدودای ۵:۴۰ نیشابور بودیم و هوا کاملا شبیه ۷ صبح تهران بود

دیگه طرفای ۶ اماده گذر از رشته کوه بین نیشابور و مشهد کردیم و احتمالا همون ۷ برسیم!

در نهایت ۶:۵۶ صبح از جنوب مشهد وارد مشهد شدیم و یک هفته آغاز شد!

مشهد
Sina Sabetifard

سفرنامه مشهد ؛ قسمت اول

شنبه بیست و هفتم مرداد ۱۴۰۳، 0:52

سفر نامه مشهد

قسمت اول ؛ بلیت قطار

والا الان دقیق یادم نیست چه روزی پنل خرید باز شد فقط میدونم ما هول هولکی رفتیم تو سایت

من به خیال خودم بلیت خریدم از سایت رجا و با کلی بدبختی پرداخت رو زدم که مرحله آخر زد صدور بلیت با موفقیت انجام نشد!!
زنگ زدم پشتیبانی و گفت باگ داره سایت بلیت صادر نمیشه ولی پول کم میشه(خداروشکر اینجاشون سالمه)


همین حال داداشم رفت علی بابا به سختی و گفت سینا فقط ۳ ستاره مونده ۶ تخته و اینم ۲۰ تا مونده!!
سریع همین رو رفت و برگشتش رو خریدیم و گفتیم موفق شدیم حداقل مشهد میریم دیگه ...
که داداشم رفت توی نظرات سایت و دید همه کامنت ها ۲ چیز مشترک دارن ؛ بوی سیگار ، بوی دستشویی

ما هم مونده بودیم چیکار کنیم بلیتیم نیست بخریم به خیال خودمون و این شاهکارم ۲ تایی رقم زده بودیم !!
خلاصه گفتیم همینم غنیمته و اینا.....که خالم زنگ زد و گفت که این قطاری که گرفتید اگر سالم برسید هنر کردید و با این نرفتن بهتر از رفتن هست و برید دنبال قطارای بهتر هر جوری شده


آقا ما هم بعد ۲ ساعت سایت رو باز کردیم و خیال کردیم که خب قطعا بلیتی نیست دیگه اون موقع فقط همین بود

نگو یسری ملت میرن تو سایت روی هر بلیتی کلیک بکنن اون بلیت رزرو حساب میشه و بعد ۲ ساعت تقریبا بلیت های بهتر با ساعت های بهتر مونده بود

خلاصه برای رفت بلیت قطار ۵ ستاره نورالرضا رجا و برای برگشت هم بلیت قطار ۴ ستاره سریر رو گرفتیم و تقریبا برای این تا ۳ نشه بازی نشه ۴۰۰ تومن ضرر کردیم🥶

مشهد
Sina Sabetifard

سفرنامه مشهد

چهارشنبه بیست و چهارم مرداد ۱۴۰۳، 19:7

سلامممم

خب خب

اولین برنامه جدی بعد از کنکور از پس فردا به مدت یک هفته ادامه شروع میشه

مشهد ؛ شهری که جز حرم جاییشو ندیدم و قرار هست برای بار هفتم بهش سفر کنم ، این سری دلم میخواد مکان های بیشتری از مشهد رو ببینم.

برای سفر بلیت قطار خریدیم که رفت در قطار نورالرضا ، برگشت هم سریر

در محل وکیل آباد مشهد ساکن میشیم و دست کم 3 بار حرم میریم

دلم میخواد طرقبه ، شاندیز ، پارک آبی و ... رو تجربه کنم

ببینیم چطور میشه.....

مشهد
Sina Sabetifard

سومین هفته بعد از کنکور...

شنبه سیزدهم مرداد ۱۴۰۳، 3:6

سلامممم

سومین هفته بعد از کنکور هم در همین ساعات داره تموم میشه...

این هفته کلاس های آیین نامم شروع شد و فردا و پس فردا آخرین جلساتش هستند و تقریبا هیچی نخوندم و باید حسابی خر بزنم

اعلام شده احتمالا تا آخر این هفته نتایج اولیه کنکور میاد و معلوم میشه که چه گندی زدم و خیلی براش استرس ندارم چون میدونم که رنج رتبم چند میشه

این هفته خیلی کار خاصی انجام ندادم ولی منطقه بسیار شلوغ شد و قرار بود این ساعات انبوهی از موشک های کروز و بالستیک به سمت هدف برن که این اتفاق رخ نداده....

برنامه سفر به شدت شلوغی در پیش دارم و قرار هست ۲ هفته دیگه به مدت یک هفته برم مشهد و بعدش بیام تهران بعدش برم به سمت قزوین و در نهایت هم یک شمال مجدد و انشالله شروع دانشگاه...

راستش باشگاه رفتن رو به تعویق انداختم چون کمی بدنم خسته بود و الان دارم تو استخر ریکاوری میکنم خستگی از تنم در بره

امیدوارم این تابستون به همه کارایی که نکردم برسم...

Sina Sabetifard
صفحه قبل صفحه بعد
© سینا ثابتی فرد||Sina Sabetifard
طراح قالب: وبلاگ :: webloog
درباره من
سینا ثابتی فرد||Sina Sabetifard سلاممم؛
من سینا هستم ، متولد سال ۱۳۸۴ از تهران
فارغ التحصیل دبیرستان علامه حلی ۱ تهران و درحال حاضر دانشجوی مهندسی دریا دانشگاه صنعتی امیرکبیر
از سال ۱۴۰۰ اینجارو راه اندازی کردم که کمی از خودم و اتفاقات شاد و تلخ و ترش و شیرین زندگیم بنویسم
اگر دوست داشتید میتونید برای نوشته های بیشتر به کانال تلگرامیم سر بزنید
ممنونم:)
جدیدترین‌ها
  • وَقایِع مَن پنجشنبه بیست و نهم تیر ۱۴۰۲
  • یک سال شد جمعه دوم آبان ۱۴۰۴
  • پایان دهه دوم.. سه شنبه پانزدهم مهر ۱۴۰۴
  • دل شکستی جمعه بیست و یکم شهریور ۱۴۰۴
  • اتمام ترم ۲ سه شنبه یازدهم شهریور ۱۴۰۴
  • جمعه سی و یکم مرداد ۱۴۰۴
  • مکالمه غیر منتظره چهارشنبه بیست و نهم مرداد ۱۴۰۴
  • تغییرات جدید ۴ دوشنبه بیستم مرداد ۱۴۰۴
  • تغییرات جدید ۳ سه شنبه هفتم مرداد ۱۴۰۴
  • تغییرات جدید ۲ جمعه بیست و هفتم تیر ۱۴۰۴
  • تغییرات جدید سه شنبه هفدهم تیر ۱۴۰۴
  • اعتراف به شکست شنبه هفتم تیر ۱۴۰۴
موضوعات
  • من به تصویر
  • فیلم و سریال
  • علامه حلی
  • فوتبال
  • امیرکبیر
برچسب‌ها
  • کنکور1403 (27)
  • سینا ثابتی فرد (23)
  • علامه حلی تهران (12)
  • Sina Sabetifard (11)
  • مشهد (8)
  • سکته مغزی (7)
  • حلی سنج (7)
  • اعلام وضعیت نهایی (7)
  • اعلام وضعیت (6)
  • آزمون (5)
  • SinaSabetifard (4)
  • من و بابام (4)
  • سمپادیا (4)
  • عید1402 (4)
  • قلمچی (3)
  • سال نو (3)
  • سمپاد (3)
  • سکته (3)
  • شانس (2)
  • جنگ (2)
دوستان
  • کانال تلگرامی
  • Instagram(Public)
  • Linked In
  • Instagram(Private)
  • Aparat
  • Twitter
امکانات
تماس با ما

ساعت و تاريخ

آمارگیر وبلاگ