سینا ثابتی فرد||Sina Sabetifard

سینا ثابتی فرد||Sina Sabetifard

وَقایِع مَن

  • خانه
  • پروفایل
  • آرشیو
  • نوشته‌های بیشتر

آخرین شکست ۱۸ سالگی؟

دوشنبه نهم مهر ۱۴۰۳، 17:51

امروز آزمون آیین نامه داشتم

آزمونی که تا دیروز ساعت ۶ بعد از ظهر یک کلمه هم راجبش نخونده بودم و فکر میکردم که میتونم از پسش بر بیام چیز خاصی نیست و خیلی هاش اطلاعات عمومی هست

۲۵ از ۳۰ شدم و نتیجه شد مردود

حس و حال نقره یک های المپیاد رو دارم که سر یک نمره یک سال یا آینده زندگیشون به طور کل عوض میشه و اینجور مواقع خیلی حسرت به همراه داره....

هفته دیگه کامل تر و دقیق تر میخونم و امیدوارم روز شروع ۱۹ سالگی جبران همه شکست های امسالم بشه ؛ به امید خدا!

دلم برای اینجا خیلی تنگ شده ؛ یک زمانی خیلی داخلش مینوشتم ؛ بزودی با دانشگاه بر میگردم!

Sina Sabetifard

یکسال پیش...

یکشنبه بیست و پنجم شهریور ۱۴۰۳، 23:1

۲۵ شهریور ۱۴۰۲ ؛

یکروز معمولی که از قضا روز تعطیل از نظر درسی برایم بود و به پیشواز شب تولد ۱۱ سالگی خواهرم رفتیم ...

ساحل سیترا در نوشهر ؛ جگرکی سلف سرویسی توجهمون رو جلب کرده بود و قیمت هاش به نظرمون مناسب بود.

من و بابا و مامان از جگرکی آیتم هایی برای خودمون سفارش دادیم و خواهر و برادرِ یک دنده ام ، به سوی ساندویچی امیر پنیر!

بعدش هم به سمت شهربازی و چرخ و فلک و ادامه شب خوب...

و حالا یکسال یعنی ۳۶۵ روز از اون شب میگذره و دوباره همونجا ؛ ساحل سیترا....

قیمت ها سر به فلک کشیده و هر کس با ۵ ۶ سیخ جگر و کباب ، ۳۰۰ تومنی پیاده می شود...

یک چرخ و فلک ساده نفری ۱۲۰ تومن و منظره خاصی در انتظارمان نیست جز چادر های رنگارنگ و ارزش ۴۸۰ تومان رو ندارد....

و بابا بخاطر دردی که در کمر و ناحیه تحتانی داشت تهران پیش عمه اینا ماند و اما دلش اینجاست ؛ با ما ؛ از دفعات تماس می گویم ؛ ساعتی ۲ بار...

امشب شب تولد ۱۲ سالگی خواهرم هست و تو این یکسالی که او بزرگ بشود بقیمون چند سال پیر شدیم تا او فقط یکسال بزرگ تر شود نه بیشتر نه کمتر....

خدایا ؛ امیدوارم سال دیگه حسرت این روزا رو نخورم ؛ آمین....

Sina Sabetifard

انتخاب رشته

شنبه هفدهم شهریور ۱۴۰۳، 18:15

با توجه به رتبه من ، خیلی نمیتونم به رشته های تاپ داخل شهر تهران فکر کنم

مشهد ، اصفهان ، تبریز همه رشته ها جز ۳ تای اصلی میارم یعنی از عمران به بعد و داخل گزینه هام هستش

اما

اما

دلم میخواد هر جور شده داخل شهر تهران بمونم و ایشالله هم موندگار هستم

مثل وزنه بردارهایی شدم که باید وزنه رو طی حرکت ۲ ضرب بلند بکنم ، برای همین رشته ای که زدم برم رو باید در دانشگاه درس بخونم و تلاش بکنم که تغییر بدم و امیدوار هستم با موفقیت انجام بشه

امیدوارم بتونم از پسش بر میام که واقعا بهش نیاز دارم

کنکور1403
Sina Sabetifard

سفرنامه مشهد ؛ قسمت ششم

دوشنبه بیست و نهم مرداد ۱۴۰۳، 15:30

حرم تنهایی

یکی از دوستان تو سایت سمپادیا دنبال یکی بود که از تهران داره مشهد یک چادری رو بگیره بیاره تهران


حالا فهمیدیم که تو تهران هم محل هستیم


اقا ما گفتیم خب آدرس چیه؟

گفتن پاساژ جواد

تو تهران زده بودم پاساژ جواد یجایی نزدیک میدون ۱۷ شهریور آورده بود و منم دیگه نپرسیدم دقیقا کجاست ، خودشون هم گفتن چهارراه خسروی هست و من اصلا چک نکردم این ۲ جا خیلیییی با هم فرق دارن

خلاصه وسط اسنپ فهمیدم به آقا آدرس جدید گفتم ، گفتم بخدا بچه تهرانم و مشهد رو نمیشناسم چک نکردم نزدیک اونجا هم ببرید منو اوکیه پیاده میرم و قیمتشم بیشتر بشه نقدی میدم(با اینکه نزدیک تر بود ولی گرون تر بود)


خلاصه اقا منو تا دم پاساژ برد و اومدم ببینم چقدر توافق کنیم خوبه گفت مگه نگفتی بچه تهرانی؟ گفتم چرا؟ گفت مگه مهمون ما نیستی؟ گفتم خب اره ولی اشتباه من بود و نگرفت ازم هیچی بیشتر

چادر رو گرفتم و بعدشم با یکی از بچه های سمپادیا که از بوشهر مشهد اومده بود داخل حرم قرار گذاشتیم ۱۰ دقیقه همو دیدیم و برگشتم سمت مترو

داخل مترو قبلش حس کردم دم سکو یه نفر خیلی عجیب منو نگاه میکنن

نتیجه:


*از ممبر های چنل بودن.

مشهد
Sina Sabetifard

سفرنامه مشهد ؛ قسمت پنجم

دوشنبه بیست و نهم مرداد ۱۴۰۳، 15:29

پارک آبی

پارک های آبی مشهد مثل استقلال پرسپولیسه ، دو دسته آدم به شدت رو هر کدوم تعصبی

با این حال من خودم قبلا هر کدوم رو یکبار رفته بودم تصمیم گرفتم ، سرزمین موج های آبی رو برم


از دهکده آبی پارس تهران بزرگ تره ولی به نظرم اپارک هیجانش بیشتره(شاید هم چون اپارک رو موقعی رفتم که برای این چیزا ذوق بیشتری داشتم)

بذارید من هم با علیرضا سرلک و کشتی گیر زن هندی که بخاطر وزن کشی و اضافه وزن از مسابقات المپیک دیسکالیفته شدن همدردی کنم

خودم هم تمام سرسره ها از جمله برای اولین بار سقوط آزاد رو رفتم به جز اونایی که مسئولش بخاطر وزنم دیسکالیفتم کرد ، فکر کن نیم ساعت تو صف وایستی و آخرشم واس ۱۰ ۲۰ کیلو وزن بگن خیر:(

البته البته دیدم محدودیت وزن یکی از سرسره ها ۹۰ کیلو هست و واقعا حیف هست بخوام نرم یبار تا وسطش رفتم وزنو خوند اومدم بیرون...

این سری تقریبا ۱۰ دقیقه شکمم رو وکیوم مدل مناطق محروم کردم که حداقل ظاهری گول بخورن و خوردن!!

یه خبر خوب هم بدم که بعد از ۱۳ ماه دوباره وزنم ۲ رقمی شد:))

راجب سقوط آزاد

والا سوارش که شدم طرف تو بلند گو گفت خوش آمدید ۱......۲.....اینجا قشنگگگگ انقدر مکث داد تا ۳ رو بگه زجر کشم کرد و در نهایت شلپپپپ ، با سرعت ۹۰ کیلومتر بر ساعت اومدم پایین کل این فرآیند ۴ ثانیه🥶🥶

قیمت هم نفری ۳۰۰ که نسبت به اپارک ۴۲۰ تومن ارزون ترهه!!

مشهد
Sina Sabetifard

سفرنامه مشهد ؛ قسمت چهارم

دوشنبه بیست و نهم مرداد ۱۴۰۳، 15:27

در راه حرم

والا خب خود حرم که همون همیشگی

بریم سراغ حمل و نقل و شاهکارهامون


آقا من نمیدونم چرا از ملت مشاوره میگیریم عمدا یا سهوا اشتباهی راهنمایی میکنن ، تو راه حرم به خاطر سیاست اسنپ من و مامانم تصمیم داشتیم با مترو بریم گفتن نه با BRT راحت تره و ارزون تر:/(۵۰۰ تومن فرقش بود)

خلاصه ۱ساعت و نیم تو راه بودیم مسیر ۳۰ دقیقه ای رو و آخرشم دیدیم کارت های مترو و اتوبوس تهران به اینا نمیخوره:/


شام یک رستوران عربی رفتیم که کلا مشتری هاش و پرسنلش عرب زبان بودن و کمی حس حقارت داشت تراول های ۱۰۰ و ۲۰۰ تومنی رو شبیه سکه ۵۰۰ عی و ۱۰۰۰ تومنی دستشون گرفته بودن ، صندوق دار هم اومد ازم سفارش بگیره یچیزی به عربی گفت متاسفانه عربی نهاییمم خوب نبود نفهمیدم چی گفت گفتم ممنون شمام خسته نباشید فهمید ایرانیم😂

و اما شاهکار ماجرا

دم اینجایی که سکونت داریم ایستگاه مترو سید رضی بود و خواستیم با مترو برگردیم و آخرین دقایق مترو بود و باید خط هم عوض میکردیم!

مشهد
Sina Sabetifard

سفرنامه مشهد ؛ قسمت سوم

شنبه بیست و هفتم مرداد ۱۴۰۳، 17:21

سفرنامه مشهد

قسمت سوم ؛ تفاوت های خیلی معلوم با تهران

این بار ششمی هست که مشهد میام ولی خب تا الان خیلی به بافتش توجه خاصی نمیکردم البته هر ۵ بار قبلی هم بسیار نزدیک حرم بودیم

چیزی که حالا این سری همون اول بسم الله کشف کردم یکی قیمتای فوق العاده منطقی تر هست

طوری که از راه آهن تا وکیل آباد که حالا تو نقشه مسافت خوبی بینش فاصله بود و همچنین ۳۰ دقیقه هم طول کشید کلا اسنپ ۵۲ تومن!

حالا ما تو تهران از کردستان تا هروی اسنپ میگیریم در میاد ۲۰۶:/ ، از هزینه خود استخر بیشتر میشه:///


مورد دوم قیمت خیلی مناسب تر غذا ها هست که گیجمون هم کرده راستش الان واقعا نمیدونیم قیمتش برا چی انقدر خوبه
یعنی تقریبا فکر کنم با کیفیت یکسان ۶۰ ۷۰ درصد قیمت تمام بشه و این فاجعست و داریم تو تهران هدر میدیم رسما البته هر چند بازم اینجا رستورانایی هست که هم قیمت تهران باشه ولی نه در حد اون سوپر گرون فروش هاش

و مورد آخر که یکی از بچه های مشهد اومده بود تهران گفت ، کوچه های مشهد از خیابون های تهران عریض تره جدی😂


مورد آخر بعد ادیت:

نام گذاری های کوچه ها اینطوریه که یک اسم پایه داریم بعد همونو ۴۰ ۵۰ تا کپی ازش میزنیم مثلا سید رضی ۴۱ اینم به نظر من هم خوبه هم بد

مشهد
Sina Sabetifard

سفرنامه مشهد ؛ قسمت دوم

شنبه بیست و هفتم مرداد ۱۴۰۳، 17:20

سفر نامه مشهد

قسمت دوم ؛ خود قطار 😂

خب قطار رفت ما ۵ ستاره نورالرضا بود

تاخیر قطار ۱ دقیقه بود و قطار ۲۰:۱۱ حرکت کرد

تمیزی واقعا تمیز بود یعنی بوی نامطبوع و .. وجود نداشت

کوپه ما آخرین کوپه سالن هست و خب بغل سرویس بهداشتی ، با این حال نه صدای مزاحم کننده ای وجود داشت نه بوی خاصی

امکانات داخل کوپه هم که اول با میوه و چایی و نسکافه و کیک و شکلات پذیرایی شد ، برای خواهرم که لب مرزی ۱۲ سال تمام نشده هم پاستیل و اسباب بازی😂 آوردن

داخل کوپه بخوابید فیلم پخش میشه و ما فسیل و مصادره و خجالت نکش رو دیدیم

بعد از پذیرایی اولیه که خب تقریبا کامل بود نوبت شام بود که بین ۲ آیتم جوجه و مرغ جوجه گرفتیم
حجم غذا به اندازه یک کف دست ، یعنی اگر اون پذیرایی اولیه نبود قطعا سیر نمیشدی ولی قبلش انقدر تنقلات خوردیم که منطقی بود برامون حجمش(سیاست های شرکت)

بعد شام هم مجدد چایی و نسکافه و دیگه وقت خواب شد(کلا در حال خوردن بودیم کل شب رو😂)

قطار هر شهری که تو راهش دید وایستاد ، سمنان ، دامغان ، سبزوار ، شاهرود و کلا یسری جاها لرزش نداشت یسری جاها رو ویبره بود


من خب بعد کنکور کار و زندگی خاصی که نداشتم برا همین ساعت زندگیم یک 4 5 ساعتی شیفت خورده و آخرین باری که رنگ 7 صبح رو دیده بودم بر میگشت به روز کنکورم برای همین تصمیم گرفته بودم کل شب رو نخوابم زیر نور لامپ شخصی با لپ تاپ کمی تفریح کنم

حدودای ساعت ۱:۳۰ رسیدیم شاهرود و قطار استاپ کرد و به قولی مسافر ها حذف و اضافه شدن و برق قطع شد(حتی اینجا هم برق قطع شد)


حدودای ساعت ۲:۲۵ رسیدیم میامی ، فکر نمیکردم انقدر مهاجرت آسون باشه


نزدیک های ۳:۳۰ متوجه شدم مسیر ریلی قطار خیلی متفاوت از جادشه(یجاهایی تا نزدیکای اسفراین هم میره!) ، تقریبا درک نمیکنمش ، توقف خاصیم نداره بهینه سازی کجا بود
ساعت ۴ داخل شهری به نام نقاب توقف کرد ، هر جور حساب میکنم از اینجا تا شهر مشهد خیلی کمتر از ۳:۳۰ مونده
حدودای ۵:۴۰ نیشابور بودیم و هوا کاملا شبیه ۷ صبح تهران بود

دیگه طرفای ۶ اماده گذر از رشته کوه بین نیشابور و مشهد کردیم و احتمالا همون ۷ برسیم!

در نهایت ۶:۵۶ صبح از جنوب مشهد وارد مشهد شدیم و یک هفته آغاز شد!

مشهد
Sina Sabetifard

سفرنامه مشهد ؛ قسمت اول

شنبه بیست و هفتم مرداد ۱۴۰۳، 0:52

سفر نامه مشهد

قسمت اول ؛ بلیت قطار

والا الان دقیق یادم نیست چه روزی پنل خرید باز شد فقط میدونم ما هول هولکی رفتیم تو سایت

من به خیال خودم بلیت خریدم از سایت رجا و با کلی بدبختی پرداخت رو زدم که مرحله آخر زد صدور بلیت با موفقیت انجام نشد!!
زنگ زدم پشتیبانی و گفت باگ داره سایت بلیت صادر نمیشه ولی پول کم میشه(خداروشکر اینجاشون سالمه)


همین حال داداشم رفت علی بابا به سختی و گفت سینا فقط ۳ ستاره مونده ۶ تخته و اینم ۲۰ تا مونده!!
سریع همین رو رفت و برگشتش رو خریدیم و گفتیم موفق شدیم حداقل مشهد میریم دیگه ...
که داداشم رفت توی نظرات سایت و دید همه کامنت ها ۲ چیز مشترک دارن ؛ بوی سیگار ، بوی دستشویی

ما هم مونده بودیم چیکار کنیم بلیتیم نیست بخریم به خیال خودمون و این شاهکارم ۲ تایی رقم زده بودیم !!
خلاصه گفتیم همینم غنیمته و اینا.....که خالم زنگ زد و گفت که این قطاری که گرفتید اگر سالم برسید هنر کردید و با این نرفتن بهتر از رفتن هست و برید دنبال قطارای بهتر هر جوری شده


آقا ما هم بعد ۲ ساعت سایت رو باز کردیم و خیال کردیم که خب قطعا بلیتی نیست دیگه اون موقع فقط همین بود

نگو یسری ملت میرن تو سایت روی هر بلیتی کلیک بکنن اون بلیت رزرو حساب میشه و بعد ۲ ساعت تقریبا بلیت های بهتر با ساعت های بهتر مونده بود

خلاصه برای رفت بلیت قطار ۵ ستاره نورالرضا رجا و برای برگشت هم بلیت قطار ۴ ستاره سریر رو گرفتیم و تقریبا برای این تا ۳ نشه بازی نشه ۴۰۰ تومن ضرر کردیم🥶

مشهد
Sina Sabetifard

سفرنامه مشهد

چهارشنبه بیست و چهارم مرداد ۱۴۰۳، 19:7

سلامممم

خب خب

اولین برنامه جدی بعد از کنکور از پس فردا به مدت یک هفته ادامه شروع میشه

مشهد ؛ شهری که جز حرم جاییشو ندیدم و قرار هست برای بار هفتم بهش سفر کنم ، این سری دلم میخواد مکان های بیشتری از مشهد رو ببینم.

برای سفر بلیت قطار خریدیم که رفت در قطار نورالرضا ، برگشت هم سریر

در محل وکیل آباد مشهد ساکن میشیم و دست کم 3 بار حرم میریم

دلم میخواد طرقبه ، شاندیز ، پارک آبی و ... رو تجربه کنم

ببینیم چطور میشه.....

مشهد
Sina Sabetifard

دومین هفته پس از کنکور....

جمعه پنجم مرداد ۱۴۰۳، 23:45

سلامممم

دومین هفته کنکور هم تموم شد

این هفته کمی از اون فاز افسردگی و دپرسی کنکور در اومدم و دیگه فعلا در آرامش به سر میبرم

راستش هفته قبل که این متن رو نوشتم قرار بود فرداش(شنبه) برگردیم به سمت تهران
و صبح از خواب بیدار شدیم و داشتیم وسایل رو جمع میکردیم
نوبت به گذاشتن وسایل داخل ماشین رسید که من داشتم وسایل رو منتقل میکردم و دیدم وای ، ماشین کجه!!!
بله چرخ عقب سمت شاگرد پنجر شده بود و جک زدم و متوجه شده براده اهنی داخلش رفته ، در آوردم و به هر زحمتی که بود چرخ رو تا سر جاده بردیم و تاکسی گرفتیم تا اولین تعمیرگاهی نزدیک چلندر ، خلاصه که با هزار دردسر پنجری ماشین رو گرفتیم و برگشتیم تهران

روز دوشنبه برای ثبت نام گواهینامه رفتم آموزشگاه رانندگی ، ۶۰۲۵ تومن برای ۸ جلسه کلاس آیین نامه و ۱۰ جلسه کلاس شهری
اول تو آموزشگاه مدارک رو پر کردم و بعدش برای احراز هویت به پلیس +۱۰ و سپس هم برای معاینه چشم به چشم پزشکی مورد تایید پلیس
کل فرآیند ۴ ۵ ساعتی طول کشید و از هفته دیگه کلاسام شروع میشه

این هفته چند تا فیلم دانلود کردم ببینم که فعلا ۲ تای اون ها رو دیدم و امشب به احتمال زیاد سومی رو هم میبینم!
اولیش مهمان ناخونده بود که یک فیلم اسپانیایی ساخت ۲۰۱۶ بود که بی نهایت لذت بردم و جدی جدی ذهنم رو درگیر خودش کرد و آخرش هم شوک شدم!
دومیش هم زندانیان بود یک اثر آمریکایی ساخت ۲۰۱۳ که اون هم برام خیلی عجیب بود و واقعا لذت بردم
سومی هم به احتمال زیاد شاتر آیلند باشه و ببینیم چیه!

امروز هم رفتم سینما و فیلم پول و پارتی رو دیدم و در یک کلام ؛ افتضاح ، بی محتوا ، بی ایده و زیادی هندی!

تنها نکته مثبت امروز تا به الان این بود آب کاکتوس بسی خوشمزه است!

Sina Sabetifard

اولین هفته بعد از کنکور....

جمعه بیست و نهم تیر ۱۴۰۳، 23:3

سلامممم

این اولین متن رسمی من بعد از کنکورم هست

کنکور تمام شد.

واو

جدی تموم شد؟

دیگه نیاز نیست یکسری خزعبلات رو تحمل کنم؟

تموم ؟ مطمئن؟

ولی اره تموم شد و رفت و دوران دانش آموز بودن من هم به انتهای خود رسید

دیگه نمیتونم به سمپادی بودنم ببالم چون دیگر دانش آموز نیستم و فصل جدید زندگی من داره شروع میشه ، امیدوارم خوب شروع بشه :)

تو این یک هفته با دوستان گروه آموزشی اکسترمم رو راه اندازی کردیم به قصد کمک هم نوع و سال پایینی هامون و امیدوارم که کسانی که دوست دارند از مطالب و تجارب ما استفاده کافی و لازم رو ببرن

بعد یکسال و اندی دوباره ازادانه اومدم و شمال و بسی لذت بردم و حال دلم خیلی خوب شد و امیدوارم با برگشتن به تهران حالم از اینی که هست هم بهتر بشه

سینا ثابتی فرد

شامگاه ۲۹ تیر ۱۴۰۳

چلندر

Sina Sabetifard

آخرین آزمون آزمایشی...

سه شنبه نوزدهم تیر ۱۴۰۳، 16:52

سلام

امروز آخرین آزمون آزمایشی ما قبل کنکور رو هم دادم

کنکور تیر ۱۴۰۱ که به نظرم سطحش کمی از کنکور خودمون بالاتر بود

ریاضی ۵۰

فیزیک ۷۲.۵

شیمی ۳۷

واقعا نمیدونم چرا سر کنکور خودمون خصوصا حالا توی فیزیک همچین سوتی های بچه گانه ای دادم امیدوارم در کنکور پس فردا جبران شود

برای بعد از کنکور هیجان دارم ، شروع زندگی!

کنکور1403
Sina Sabetifard

انتخابات قسمت ۲

شنبه نهم تیر ۱۴۰۳، 14:38

راستش باید اعتراف بکنم که من هم گول فضای مجازی رو خوردم و تصورم از انتخابات ۱۴۰۳ چیز دیگری بود

اولین باوری که من به آن معتقد بودم و شکل نگرفت افزایش مشارکت امسال بود که خب نشان داد که در این ۳ سال و در این دولت ۸ درصد از کسانی که قبلا رای داده بودند و الان دیگر به انتخابات امیدی ندارند

دوما آرای باطله در این دوره نرمال بود و در دوره قبلی ۴ میلیون ، این یعنی تعدادی از افرادی که سری قبل رای باطل دادند این سری همون هم ندادند

مشارکت ۴۰ درصد عددی شرم آور است خصوصا از اینکه ۲۰ درصد آن ها رای به اصلاح طلب دادند یعنی۲۰ درصد کل کشور در جبهه اصول گرا و انقلابی که زمانی به استناد آمارهایشان ۹۸ درصد آری گرفت...

راجب رای دهندگان خارج از کشور هم سخنی نیست واقعا درک نمیکنم برای چی فردی که خودش زندگی در این کشور را دوست ندارد و رفته است برای چه برای ما تصمیم میگیرد و از اون بدتر حامیان جنبش ززا که اینطوری به هم نوع خود توهین جنسیتی می کنند.

Sina Sabetifard

انتخابات

پنجشنبه هفتم تیر ۱۴۰۳، 11:29

سلام

اول از همه باید اعلام کنم من در انتخابات آینده رای نخواهم داد

ولی میخوام تحلیل خودم رو از انتخابات ۱۴۰۳ بنویسم

راجب کاندید ها

خب بر هیچکس پوشیده نبود از اول که رقابت اصلی بین مسعود پزشکیان ، سعید جلیلی و محمد باقر قالیباف بوده
راستش توقعم از مصطفی پورمحمدی چیز دیگری بود و آدم مقتدری نشون داد و به نظرم اگر سابقه پاک تری داشت گزینه خیلی قوی تری برای اصلاح طلبان می بود...

علیرضا زاکانی و امیرحسین قاضی زاده هاشمی رو در درجه اول باید شورای نگهبان پاسخگو باشد با چه منطقی تایید صلاحیت شدند ، کسانی که سابقه انصراف به نفع کاندیدای دیگر را دارند اصلا گزینه های خوبی برای حضور در این جمع ۶ نفره نبودند و نیستند
همانطور هم که دیدید دیشب قاضی زاده هاشمی اعلام کرد که به نفع یکی از ۳ برادر انقلابی دیگر کنار میرود ولی به نظر من او پایان عمر سیاسی خودش رو رقم زد

راجب زاکانی هم به نظرم او در تله پزشکیان گیر کرد و حالا نمیتواند از انتخابات کنار بکشد و رای جبهه اصول گرا را خواهد سوزاند

راجب ۳ کاندیدای اصلی

مسعود پزشکیان
اگر نمیدانید ۴ سال نایب رییس اول مجلس دوره علی لاریجانی بوده ، ۴ سال وزیر بهداشت دوره دوم محمد خاتمی بوده و ۷ ۸ سال هم رییس دانشگاه علوم پزشکی تبریز ؛ تحصیلات آکادمیکش برای سیاست نیست ولی خب حضور چندین دوره ایش در مجلس میتونه تسلط خوبی برای شناخت او از فضای سیاسی اجتماعی اقتصادی کشور باشه ؛ پزشکیان یک جمله قشنگ گفت و اون هم این بود که من میفهمم که نمیفهمم ولی اینها نمیفهمند که نمیفهمند و به نظرم پزشکیان اگر تیم و کابینه خوبی جمع بکنه و وزیراش دل به کار بدن اولا مشکل برجام حل خواهد شد دوما این نزدیکی بیش از حد ایران به شرق که شبه استعمار دارد کمتر خواهد شد و ثالثا به ثبات اقتصادی و بازگشت اعتماد عمومی منجر خواهد شد
رفع فیلترینگ و تعطیلی گشت ارشاد و مذاکرات هسته ای میتونه کمک خوبی به آرامش کشور بکند

سعید جلیلی
او رو مردی متوهم و قدرت طلب توصیف میکنم ، کسی که به گفته های خود ابراهیم رییسی و قاضی زاده هاشمی دعوت های مکرر دولت رییسی برای حضور در تیم دولت رییسی رو بارها رد کرده ، به نظر شما کسی که هدفش خدمت به ایران باشد آیا برایش فرق میکند در چه دولتی کارش را انجام بدهد؟
برای چه او را متوهم مینامم؟ زیرا بعد ۱۱ سال سایه نشینی و طمع و کمین برای فرصت مناسب کسب قدرت هنوز هم شناخت کافی از اقتصاد ندارد و به فکر صادرات صیفی جات به خارج است و روستا های ایران را محلی برای رقابت با چین میداند!
بر هیچ آدم سالم و عاقلی پوشیده نیست که یکی از مسئله های مهم ایران همین نداشتن آب است!
راجب سیاست خارجی هم ، سعید جلیلی ۳ سال مسئول مذاکرات برجام بود ، قبل از محمد جواد ظریف ، نتیجه اش چه شد؟ رفتن به فصل ۷ شورای امنیت و تحریم های سازمان ملل ، به گفته مسئولان اروپایی سعید جلیلی در جلسات از فضایای حضرت محمد و اسلام برای اون ها روایت میکرده است
راجب مسئله FATF هم بر هیچکس پوشیده نیست که سعید جلیلی مخلل امضا و تصویب آن در ایران بود و اثر بی تحریمی را با تحریم داخلی خنثی کرد
در کل راجب هواداران او هم بخواهم نظرم را صریح بگویم ، هیچ چیز از اقتصاد و سیاست نمی فهمند ، حتی در این حد که این فرد یک جا هم سابقه اجرایی نداشته چه برسه به موفق بودن و نبودن آن و به نظرم اگر جبهه اصول گرایان و انقلابیون شکست بخورد سعید جلیلی با عدم اجماع نقش مهمی در این قضیه داشته است و به نظرم عمر سیاسی او در همین نقطه باید به پایان برسد

محمد باقر قالیباف
در بین کاندید های موجود وی تنها شخصی هست که هم سابقه مدیریت کلان را دارد هم سابقه اداره یک قوه ؛ منتهی فساد و رانت های افراد نزدیک به او همچون دخترش کارش را برای رای گرفتن سخت کرده است ، بر اینکه کارنامه قالیباف کارنامه خوبی هست شکی نیست و هر جا بوده اقدامات و عمل های بسیاری کرده ، متروی شهر تهران ، برج میلاد ، تونل ها ، اتوبان ها و اکثر این موارد کار قالیباف بوده است
اما مشکلی که قالیباف دارد و به نظرم کارش سخت است برخی نظر های او بوده است
مهم ترین آن طرح صیانت از اینترنت است که قالیباف هم مثل تمام اصول گرایان دیگر دنبال محدود کردن فضای دیجیتال است ، مسئله نوع برخورد او با مخالفانش هم جای بحث است ، همین الان صبا آذرپیک بخاطر شکایت شخص قالیباف در زندان است ، وحید اشتری که ماجرای سیسمونی گیت را افشا کرد هم بازداشت است و این معضلات قالیباف برای او مشکل ساز خواهد بود

در کل

اگر اجماعی صورت نگیرد شک نکنید پیروز این انتخابات مسعود پزشکیان است و سعید جلیلی بازنده این میدان ، زیرا قالیباف به مجلس بر میگردد ، زاکانی به شهرداری و جلیلی و تیم مشاورین متوهمش به زباله دان تاریخ...

اگر قالیباف به نفع جلیلی بخواد کنار برود که بعید بدانم ، باز هم پزشکیان برنده خواهد شد زیرا سبد رای قالیباف برای جلیلی تماما خرج نخواهد شد

و اگر جلیلی به نفع قالیباف کنار برود که نمی رود ، تعداد زیادی رای سفید خواهیم داشت و شاید ممکن است پزشکیان و قالیباف به مرحله دوم

در کل گمان نکنید با آمدن پزشکیان قرار است همه چیز گل و بلبل بشود

نخیر ، فقط کمی نفس آرام تر خواهید کشید و مشکلات کلان پابرجا خواهد بود

یک نکته ای که خیلی در مناظرات من رو اذیت کرد این بود تمام جبهه اصول گرا جوری حرف میزدن انگار الان دارند دولت را از روحانی تحویل میگیرند و رییسی پشم بوده

انتخابات
Sina Sabetifard

جی تی ای!

یکشنبه سوم تیر ۱۴۰۳، 22:25

به اصرار خانواده ۲ ۳ روزی اومدم شمال که یذره حال و هوام عوض بشه

دیشب از جایی که ویلا داشتیم تا نوشهر یه ماشین پراید سفید با ۳ تا جوون افتادن دنبال ما بزنید کنار ، از اونجایی مامانم راننده بود و قیافه پسرا تقریبا لات و لوت بود گفتیم خب اینا خفت گیرن بیخیال دنیا گازشو بگیریم بریم بیخیال میشن

تقریبا ۱۵ کیلومتر دنبال ما اومدن و میگفتن بیسیم داریم و پلیسیم!
دیگه فوق مطمئن شدیم اینا خفت گیرن و گفتیم بزنیم کنار

به گوشی مامانم که دست من بود یه شماره زنگ زد گفت اقا بزنید کنار ، گفتم برای چی ، گفت همین الان بزنید کنار ، گفتم خب برای چی بگید من میزنم کنار ، گفت گزارش شده تو ماشین افغانی جاساز شده ، دیگه من اینو شنیدم مطمئن شدم که اینا واقعا خفت گیرن ، گفتم نمیزنم کنار ، گفت نزنی کنار برات بد میشه جلوتر گفتیم راهو ببندن دیگه فهمیدم خیلی خالی بندیه گفتم باشه اصلا هر غلطی دلت میخواد بکن ، بعد این تماس مجدد برای بار دوم با ۱۱۰ تماس گرفتم گفتم یکی با شماره شهری زنگ زده میگه من پلیسم ، اونم گفت ۱۱۰ فقط رسمیه و تا اولین پاسگاهی که میبینید بیاید

رسیدیم شهر نوشهر ورودی شهر ترافیک شد و این پرایده هنوز ول کن ما نبود ، دیگه من و داداشم و اون وسطا مادرم 3 تایی داد و بیداد کردیم اقا اینا خفت گیرن مردم بریزن سرشون و ما بریم تو مرکز شهر ولمون بکنن
من نگرانیم این بود کسی توی اون محل ادرس خونه و شماره مارو به اینا داده باشه بعدا بیان تو خونمون

رفتیم پاسگاه پلیس و توضیح دادیم و طرف گفت "خانم اینا بچه های گشت نامحسوس ما بودن " من خودمم با ماشین شما تماس گرفتم یه اقا ورداشت داد و بیداد کرد(من بودم)

بعد ۲ ساعت که اروم شدیم دیدم که یه شماره شخصی هم میس کال انداخته گفتم زنگ بزنم بپرسم واقعا از کلانتری بوده یا انقدر امار اینجور خفت گیری بالا بوده که هر کی میره کلانتری اینطوری برخورد میکنن؟

زنگ زدم گفت من از کلانتری بودم گفتم خب استاد چی شد ؟

اینطوری توضیح داد

*توی محل گزارش داده بودن یه ماشین مشابه و هم رنگ ماشین شما داشته افغانی جابجا میکرده و گشت نامحسوس با بیسیم اینو به پلیس سر جاده گزارش میده ، از اونورم ماشین شما اتفاقی همزمان میرسه سر جاده و سر جاده پلیس میبینه ماشین داره راننده عوض میکنه(توی محل من میشینم و جاده و شهر رو مامانم) همینجا پلیس مشکوک میشه که احتمالا طرفی که رفته سمت شاگرد افغانی بوده(دهن سرویس من کجام شبیه افغانیاس)
ایست میده ولی ما نشنیدیم ، از اونور یه ماشین نامحسوس میوفته دنبالمون ، از اونجایی که اتوبان بود و سرعت ماشین ها بالا مامانم خیلی پرشتاب و تک ضرب دور میزنه ، ماشین نامحسوس فکر میکنه ما ایست اولی رو شنیدیم و داریم فرار میکنیم و تو ماشینم ۵ نفر آدم هست و دیگه مطمئن شدن اون ماشینی که افغانی توش بار زدن ماییم
از اونورم شما نه به ایست ماشین توجه کردید(که ۱۰۰ بار دیگه هم نمیکنیم) نه وقتی تماس گرفتیم ایست کردید(خدایی طرفو خوب شستم گذاشتم کنار) اینا دستور گرفتن که دنبالتون بیان تازه اسحله هم داشتن


بنده خدا تهش عذرخواهی کرد منم گفتم حداقل یا آدم های موجه تری بذارید برای گشت نامحسوس شبیه معتاد شیشه کش نباشن یا چشمشون سالم باشه ببینن داخل ماشین ۵ تا آدم نشسته شما خودتونم اونجا بودید ایست نمی کردید

من اولش قصد داشتم هم از پاسگاه هم از اون گشت شکایت کنم چون اولا مامور پاسگاه فوق العاده آدم بی تربیتی بود و متوهم ؛ طوری که تو حرفاش سوتی گرفتم مارو از پاسگاه انداخت بیرون

دوما از اون گشت فوق *** که توی ماشین رو به وضوح میدید که ۳ تا بچه(حالا من نه) و بابام مریض حساب میشه نشسته بود


خلاصه دیروز مرحله فرار از دست پلیس هم به زندگیم اضافه شد:)

Sina Sabetifard

اعلام وضعیت نهایی قسمت هفتم

چهارشنبه سی ام خرداد ۱۴۰۳، 9:8

سلامم

آزمون فیزیک خوب بود و به نظر خودم باید ۱۹.۲۵ بشم ولی هویت

هویت اصلا خوب نبود و خیلی هم مهم نیست تراز خاصی قرار نیست از من کم بکنه و امیدوارم که همینطور هم باشه

فردا آخرین آزمون تشریحی عمرم رو داخل این ۱۲ سال درس و تحصیل میدم و برای همیشه خداحافظ...

اعلام وضعیت نهایی
Sina Sabetifard

اعلام وضعیت نهایی قسمت پنجم

سه شنبه بیست و دوم خرداد ۱۴۰۳، 18:48

سلام

خیلی کوتاه بگم

فارسی و سلامت رو معمولی دادم

حسابان رو خوب

اعلام وضعیت نهایی
Sina Sabetifard

اعلام نتیجه کنکور سراسری....

پنجشنبه هفدهم خرداد ۱۴۰۳، 18:41

راستش فقط یک احمق میتونست قبل از مهم ترین آزمون نهایی تصمیم بگیره که نتایج مرحله اول رو قرار بده

فاجعه

بهترین توصیفی که از درصد هام دارم

و حس بر این دارم که اشتباهی رخ داده ، درصد های من قطع به یقیین این نیست ، من خیلی بالاتر زده بودم و این نا جوان مردی شده

امیدم رو از دست دادم؟

نمیدونم ؛ انگیزه کافی ندارم نمیدونم نتیجش چی میشه

این همه زحمت تهش هیچی؟

میدونم همه زحمت کشیدن ؛ ولی خب من به نظر خودم خیلی بیشتر از این ها حقم بود و داخل کنکور اردیبهشت به حقم نرسیدم

کنکور1403
Sina Sabetifard

اعلام وضعیت نهایی قسمت چهارم

یکشنبه سیزدهم خرداد ۱۴۰۳، 22:54

سلاممم

امروز هندسه داشتیم و آزمون سختی بود ولی خب ما بلد تر بودیم به نظرم و میتونیم ازش تراز بگیریم اگر خدا بخواد

فردا باید حسابان رو یک دور کامل بخونم که مطمئن بشم برای آزمون نهایی به اندازه کافی آماده هستم

اعلام وضعیت نهایی
Sina Sabetifard

اعلام وضعیت نهایی قسمت دوم

سه شنبه هشتم خرداد ۱۴۰۳، 18:57

سلام امروز شیمی دادم و خب حسرت این امتحان شیمی ممکنه تا ابد تو دلم بمونه که چقدر سوتی ها خوانش سوال دادم

با این حال نمرم تو دسته مطلوب قرار میگیره هر چند اگر مصحح ها درست صحیح بکنند

راجب نهایی بگم این حسرت رو میخورم که سال ما و پارسالی ها قطعی شده ، خیلی عذاب آور تر از اون چیزی هست که فکرش رو میکنید

کنکور یک روز هست و هر سوال یک جواب مشخص داره ، یا درست نوشتی یا نه ، تمام شد و رفت همین

تو نهایی
استرس زیاد برای نمره و شانس

سال دیگه که میام اینارو میخونم امیدوارم دلم شاد باشه

فقط این قول رو به خودم دادم که هر چی شد یادم بمونه کنکور یه مرحله بیشتر نبود و تمام

باید برم سراغ ادامه زندگی و تمام!

اعلام وضعیت نهایی
Sina Sabetifard

این روز ها...

پنجشنبه سوم خرداد ۱۴۰۳، 15:55

راستش در پیرو پست قبلی که زدم درگیری ذهنی زیادی دارم هنوز خوب نشده...

بخشی از این درگیری ذهنی قطعا بر میگرده به جای خالی بُعد معنوی بابام

خیلی از کار ها قبلا فکر کردن بهش بر عهده من نبود و اون قسمت دشوار و چالشیش رو خیلی خبر ازش نداشتم و الان نمیدونم با مواجهه باهاش چیکار بکنم

و مسئولیت اون کار ها الان بر عهده ما ۳ نفر است که خب باعث میشه واقعا گاهی وقت ها مغزم سوت بکشه از تفکر های مکرر

دلم میخواد به آرامش نسبی برسم و بتونم این ۱ ماه ۲۰ روز باقی مانده رو هم بگذرونم

بعدش هم باید برم دنبال یاد گرفتن مهارت های جدید...

امیدوارم دغدغه های ذهنیم همگی پاک شوند...

به شرطی که حل شده باشند!

Sina Sabetifard

خداحافظی از سمپادیا

سه شنبه یکم خرداد ۱۴۰۳، 15:49

راستش من این چند وقت در واقع بعد از کنکور نوبت اول تو سمپادیا خیلی اکتیو و فعال شده بودم و از چندی از دوستان پرسیدم که آیا داخل تلگرام هم گروهی دارند یا خیر

که خب داشتند و منم جوین گروهشون شدم

اولین چیزی که ازم پرسیدن این بود که مگه من کنکوری نیستم؟

همونجا قبل از اینکه جوابم رو بدهند فهمیدم که احتمالا به حضورم در سایت و تلگرام گیر میدهند

و دقیقا هم همین بود و گفتند خوب نیست فعال باشم و باید سرم تو کتاب باشه

و حق هم کاملا با اونهاست خیلی خوب نیست الان تو فضای پر التهاب مجازی باشم

برای همین درجا از گروهشون لفت دادم و از سایت هم لاگ اوت کردم

امیدوارم که روزی برگردم اونجا

خوشحال و شاد و خندان!

سمپادیا
Sina Sabetifard

ایران

سه شنبه یکم خرداد ۱۴۰۳، 9:34

راستش وقتی امتحان دینی لغو شد تقریبا مطمئن بودم که شیمی هم لغو خواهد شد

اما نه به این دلیل!

نمی گویم از مرگ ابراهیم رییسی خوشحالم یا سوگوار

ولی خب حیف شد

در نوبه خودش داشت تلاش میکرد ، شاید بی اثر ولی باز هم قابل تقدیر اما کم فروغ

به هر حال تاریخ نوشته شد و تمام شد

این اتفاق در روحیه من که اثری ندارد اما در کنکور چرا ، همین حالا اعلام شد که مرحله دوم کنکور دو هفته دیرتر برگزار میشود

این هم خوب است هم بد ، باعث می شود که با تسلط بیشتری به سراغ کنکور بروم و امیدوارم که بتونم کنکور خوبی بدهم

برنامه جدید نهایی ها قرار هست اعلام بشه

امیدوارم که با هندسه شروع بشه نه دینی و شیمی و عربی!

Sina Sabetifard

سیرک آموزش و پرورش

یکشنبه سی ام اردیبهشت ۱۴۰۳، 9:30

دیروز ساعت 6 بعد از ظهر اعلام شد که امتحان نهایی دینی لغو شده و افتاد آخرین آزمون

بعد میگیم سیرک ناناحت میشن

کنکور1403
Sina Sabetifard

شروع امتحانات نهایی

شنبه بیست و نهم اردیبهشت ۱۴۰۳، 9:7

فردا اولین امتحان نهایی من تو پایه ۱۲ هست

اخرین امتحان دینی

راستش تا الان که هیچ وقت تو درس دینی جز نمره ۲۰ چیز دیگری کسب نکردم و امیدوارم که بتونم فردا هم نمره بالایی کسب بکنم

فردا یکی از ۱۳ تا امتحان تاثیر گذار زندگیم رو برای همیشه میدم و میره پی کارش...

امیدوارم تو این ۱۳ تا که هر کدومش به نوع خودشون تاثیر و اثر زیادی دارن موفق باشم که تابستون حسابی کار دارم!

کنکور1403
Sina Sabetifard

درگیری ذهنی

چهارشنبه بیست و ششم اردیبهشت ۱۴۰۳، 9:18

چند وقتی هست ، در واقع از بعد از کنکور که درگیری ذهنی های عجیبی پیدا کردم

به هر چیز رندومی فکر میکنم و اینکه نتیجه گیری درست نمیتونم بکنم آزارم میده ؛ فکر های رندوم ها ! نه اساسی و مهم

نمیدونم باید چیکار کنم ، دارم به اصطلاح اورتینک میشم ، همش فکر وخیال های باطل و این داره من رو آزارم میده

حتی همین الان که این متن رو دارم مینویسم یکی اومد بهم گیر داد که خیلی داری سریع تایپ میکنی صداش خیلی بلنده اما چیکار کنم دست خودم نیست باور کنید دارم خیلی اذیت میشم نمیدونم باید چیکار کنم که این وضعیت درست بشه

گردش؟با خانوده بیرون رفتن ؟ سینما فیلم کمدی دیدن؟ با بچه ها حرف زدن؟

همه این ها آپشن هایی هستن که دارم ولی فعلا ذهنم آروم نیست ، متهیج هست و من اصلا این رو دوست ندارم ، من دوست دارم شخصیتی آرام ، پایدار ، استوار به قول کتاب دینی داشته باشم که پراش ذهنی ناجور نداشته باشم ، اما چه میشه گفت و کرد خیلی با اون مرحله فاصله دارم و دلم میخواد هر چه زودتر بهش برسم.

تا ۷ تیر و خلاص شدن از این کنکور لعنتی ۴۰ روز باقی مونده ، امیدوارم تهش قشنگ باشه و اتفاقات خوب تو زندگیم بیوفته...

Sina Sabetifard

خانواده

یکشنبه بیست و سوم اردیبهشت ۱۴۰۳، 10:8

کلا بر خلاف چیزی که اینجا می بینید من آدمی نیستم که بتونم نظرات همراه با احساساتم رو درست بیان کنم

مسئله خانواده هم یکی از جدی ترین مشکلاتی که دارم ؛ اون ها فکر میکنن من آدمی بیخیال و بی احساس هستم و اصلا متوجه عمق فاجعه ای که رخ داده نیستم

در اینکه اینطور نیست ، خیلی هم خوب متوجه این موضوع هستم فقط نمیتونم بیان کنم ، حس میکنم دیگه دیر شده و اینجا آخرین سنگر من برای بیان کردن این دست موضوعات هست

خب مهاجرت اصلی ترین هدف من تو ۵ سال آیندس ، اصلا من برای همین موضوع تلاش میکنم ، اگر قصد موندن داشتم که اینطوری و با این شدت درس نمی خواندم ، در کشوری که راه های متعددی برای پول در آوردن هست چه نیاز هست به درس خوندن ؟

اما خب سکته پدرم همه مسائل زندگی مارا تا ابد تحت الشعاع قرار میده ، مهاجرت کردن یا نکردن من هم یکی از اون موارد هست ، خب من آرزوم شده بتونم تو یک کشور ازاد زندگی بکنم بی دغدغه کارم رو بکنم ، درسم رو بخونم و با خانواده ای که تشکیل دادم وقتم رو بگذرونم

بحث خانواده شد و این هم یک معضل و پارادوکس شده برای من ، خب طبعا کسی که میخواهد مهاجرت بکند یا باید خانوادگی برود یا اونجا ازدواج بکند که خب من یار بین المللی نمیخوام ، فرهنگ خودمون رو دوست دارم و نیازی نمیبینم بخواهم با ملل دیگر ازدواج کنم ، از اون طرف هم من آدمی نیستم بتونم زمان خیلی طولانی تنهایی دووم بیارم ، یعنی باید اینجا ازدواج بکنم و بروم؟ یک جوان ۲۳ سال ایرانی که نه شغل دارد و نه سرمایه درست درمون اولیه برای زندگی مشترک هم که نمیتواند ازدواج کند پس چیکار کنم؟این هم معضلیه که ذهنم رو درگیر کرده و نمیدونم دقیقا چی میشه . فقط این رو میدونم من دلم میخواد بابا بشم ، میخوام مرد خانواده خودم بشم ، میخوام انگیزه ای برای تلاش کردن داشته باشم و ....

راجب دوری از خانواده ، واقعا برای هر انسانی سخت است بخواهد از هر کسی که ۲۳ سال از عمرش را لحظه به لحظه و ثانیه به ثانیه با اون ها گذرونده دور بشه چه برسد اینکه پدر و مادر و خواهر و برادر او باشند و این هم خیلی سخت است ، اینطوری نیست که من بخواهم مهاجرت کنم چون میخواهم از اون ها دور بشم ، اصلا و ابدا ، اگر قصدم این بود که خب شهرای دیگر ایران هم در دسترسم بودن چه نیازیست به خارج و تحمل غربت؟من تک تک افراد داخل زندگیم رو دوست دارم و خیلی بهشون وابسته ام و این رو خودشون نمیدونن چون هیچ وقت نشون ندادم ولی خب چیزی که در قلبم میگذره این هست که عاشق تک تکشونم ، پدرم ، مادرم ، خواهرم و برادرم

خلاصه الان نباید ذهنم به این ها درگیر بکنم ، کنکور دارم ، بعدش هم باید برم دنبال کار و ورزش و رانندگی و ... این ها

من دستکم در بهترین و ایده آل ترین حالت تا سال ۱۴۰۷ ایران هستم و خیلی کار ها مونده و نکردم و دلم میخواد قبل از رفتن انجام بدم...

۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۳

کتابخانه لویزان

خانواده
Sina Sabetifard

۵۰ روز آخر....

چهارشنبه نوزدهم اردیبهشت ۱۴۰۳، 14:56

از این مسیر تقریبا ۳ سال فقط ۵۰ روز دیگه مونده
مسیری که به نظرم خیلی شیرین شروع شد وسطاش خیلیییی تلخ شد و آخرش هم داره با یک بی حسی تموم میشه

من کسی بودم که هم خودم هم بابام شروع کنکور رو اول تیر سال ۱۴۰۰ دیدیم . در واقع از همون موقع سال دهم که کلاس ها آنلاین بود تک و توک تست میزدم سر کلاس های عمومی و سعی میکردم کلاس ها رو خوب گوش کنم و فعالیت بکنم . در واقع من هیچ وقت خواب کلاس نبودم اونی بودم که نمیذاشتم بقیه یک کمی خواب راحت داشته باشن..

اگر به عقب برگردم این کار رو میکنم؟ جواب سوالم بستگی به کلاس نهمم داره . اگر به حرف رفیقم که خودش هم در نهایت طلای ریاضی شد گوش میدادم ، المپیاد میخوندم و میرفتم واحد رده ب خب منطقا هیچ وقت تو مقاطع دهم و یازدهم کنکور نمی خوندم ولی خب اشتباهی کردم بزرگ و دنبال علاقم نرفتم چون فکر کردم هیچی نمیشم!
همین حوزه هم به الان که دیگه توصیه ها فایده نداره چون نهایی وجود داره ولی اگر مثل شیوه قبل بود باز هم این کار رو میکردم و تازه بیشتر و کمتر به مدرسه توجه میداشتم!
شاید یکی از دلایلی که من امسال کمتر از حالت عادی اذیت شدم این بود تنها دغدغم یادگیری دروس ۱۲ بود و از سال های گذشته خودم تقریبا راضی بودم

در کل، انتهای این مسیر نمی گویم برایم مهم نیست چرا اتفاقا خیلی هم مهم هست که بتونم تلاش هام رو به ثمر بنشونم ولی خب مسائلی هست که به نظرم از کنکور برای هر شخصی مهم تره

تناسب اندام ، رژیم غذایی، سلامت روان، فعالیت های اجتماعی، فعالیت های درآمد زا، خانواده، زبان، مهارت های شخصی، تولید محتوا و ... دیگه هستن که کنکور باعث شد من ازشون فاصله بگیرم یا دست کم به ایده آل های خودم نرسم

شاید به نظرم این تابستون خیلی تابستون سخت تری برایم باشه چون تو این تابستون قرار نیست مطالب ۲ سال گذشته که کار کردم رو مرور کنم
میخوام ۳ سال عقب موندگی خودم رو از اجتماع جبران کنم ۳ سالی که بهونم کنکور بود بهونم درسم بود و الان چه نتیجش خوب باشه چه بد دیگه سپر من نیست
اگر خوب باشه که خب فقط اون کافی نیست اگر هم بد باشه خب اوکی حداقل تو حوزه های دیگه کار کنیم

در نهایت نتیجه کنکور هر چه شد تموم میشه میره ولی من همچنان سینام ، مخلص شما

اگر خوب بودم بهتر میشم اگر بد بودم ببخشید قول میدم بهتر درست بشم!

سینا ثابتی فرد
Sina Sabetifard

اعلام وضعیت!!!

چهارشنبه دوازدهم اردیبهشت ۱۴۰۳، 10:41

سلاممم

این اولین پست من بعد از مرحله اول کنکور هست

که معمولی بود راستش ، نه راضیم نه ناراحت

از دیروز مریض شدم و توان انجام هیچ کاری رو ندارم و دلم میخواد فقط فقط بخوابم که خب نمیشه نهایی دارم

دروس نهایی رو جمع بندی بکنم که خیلی برای من مهم تر از قبل شدن و امیدوارم که همه چیز خوب بشه

کنکور1403
Sina Sabetifard
صفحه قبل صفحه بعد
© سینا ثابتی فرد||Sina Sabetifard
طراح قالب: وبلاگ :: webloog
درباره من
سینا ثابتی فرد||Sina Sabetifard سلاممم؛
من سینا هستم ، متولد سال ۱۳۸۴ از تهران
فارغ التحصیل دبیرستان علامه حلی ۱ تهران و درحال حاضر دانشجوی مهندسی دریا دانشگاه صنعتی امیرکبیر
از سال ۱۴۰۰ اینجارو راه اندازی کردم که کمی از خودم و اتفاقات شاد و تلخ و ترش و شیرین زندگیم بنویسم
اگر دوست داشتید میتونید برای نوشته های بیشتر به کانال تلگرامیم سر بزنید
ممنونم:)
جدیدترین‌ها
  • وَقایِع مَن پنجشنبه بیست و نهم تیر ۱۴۰۲
  • یک سال شد جمعه دوم آبان ۱۴۰۴
  • پایان دهه دوم.. سه شنبه پانزدهم مهر ۱۴۰۴
  • دل شکستی جمعه بیست و یکم شهریور ۱۴۰۴
  • اتمام ترم ۲ سه شنبه یازدهم شهریور ۱۴۰۴
  • جمعه سی و یکم مرداد ۱۴۰۴
  • مکالمه غیر منتظره چهارشنبه بیست و نهم مرداد ۱۴۰۴
  • تغییرات جدید ۴ دوشنبه بیستم مرداد ۱۴۰۴
  • تغییرات جدید ۳ سه شنبه هفتم مرداد ۱۴۰۴
  • تغییرات جدید ۲ جمعه بیست و هفتم تیر ۱۴۰۴
  • تغییرات جدید سه شنبه هفدهم تیر ۱۴۰۴
  • اعتراف به شکست شنبه هفتم تیر ۱۴۰۴
موضوعات
  • من به تصویر
  • فیلم و سریال
  • علامه حلی
  • فوتبال
  • امیرکبیر
برچسب‌ها
  • کنکور1403 (27)
  • سینا ثابتی فرد (23)
  • علامه حلی تهران (12)
  • Sina Sabetifard (11)
  • مشهد (8)
  • سکته مغزی (7)
  • حلی سنج (7)
  • اعلام وضعیت نهایی (7)
  • اعلام وضعیت (6)
  • آزمون (5)
  • SinaSabetifard (4)
  • من و بابام (4)
  • سمپادیا (4)
  • عید1402 (4)
  • قلمچی (3)
  • سال نو (3)
  • سمپاد (3)
  • سکته (3)
  • شانس (2)
  • جنگ (2)
دوستان
  • کانال تلگرامی
  • Instagram(Public)
  • Linked In
  • Instagram(Private)
  • Aparat
  • Twitter
امکانات
تماس با ما

ساعت و تاريخ

آمارگیر وبلاگ