سینا ثابتی فرد||Sina Sabetifard

سینا ثابتی فرد||Sina Sabetifard

وَقایِع مَن

  • خانه
  • پروفایل
  • آرشیو
  • نوشته‌های بیشتر

پایان این مسیر...

جمعه چهارم اسفند ۱۴۰۲، 17:58

امروز آخرین حلی سنج عمرمو دادم رفت

آزمونی سخت غیر عادی، بی منطق ، سراسر استرس ناشی از پیامد درصد هات و غیرت الکی مدرسه روی اون

21 مرحله آزمون دادم تو این 3 سال ، متاسفانه 4 بار 3 رقمی شد رتبم هر چند زیر 110 بودن

تو اون 17 تای دیگه قطعا بهترین نتیجه عمرمو امسال گرفتم ؛ 30 پایه 5 کلاس!(ما 180 نفریم 30 پایه شدن واقعا رتبه خوبیه!)

این آخری هم تقریبا مثل همیشه میشه احتمالا تو رنج 60 اینطورا

هیچ وقت دلم برای این آزمون و سوالاش تنگ نمیشه و جدا خوشحالم که دیگه قرار نیست همچین چیز مزخرفی رو دوباره تو زندگیم امتحان کنم

البته کلا دلم برای امسال تنگ نمیشه ولی خب ذات ادمیزاد فراموشیه ؛ چیزی که من از خودم مطمئنم نظرم 100 سال دیگه هم راجب این آزمون همینه:)

حلی سنج
Sina Sabetifard

آخرین حلی سنج

پنجشنبه سوم اسفند ۱۴۰۲، 9:25

فردا رسما شرعا آخرین حلی سنج عمرم خواهد بود

حلی سنجی که هیچ وقت درک نکردم چرا هست و اساسش بر پایه چیه

خیلی خوشحالم که قراره تموم بشه و دیگه این آزمون مسخره رو نخواهم داد

بهترین ترازم 7000 بود رتبه 30 پایه و 5 کلاس

بدترین ترازم هم 4500 بود و رتبه 115 پایه و 27 کلاس!

تو کل این 21 آزمون 4 بار 3 رقمی شد رتبم که البته همش بازم چهارک آخر نبودم

برو که دیگه بر نگردی.....

حلی سنج
Sina Sabetifard

اتمام این مسیر....

یکشنبه بیست و نهم بهمن ۱۴۰۲، 23:17

دو هفته دیگه ۱۲ سال تحصیل و سبک زندگی و جو دور و برم و خیلی چیزای دیگه برای همیشه به اتمام میرسه


همیشه منتظر این لحظه بودم ولی الان که فکر میکنم دوران قشنگی بود ، حداقل برای من و شاید خیلی ها


فکر نکنم هیچ محیطی مثل مدرسه پیدا بشه ، جایی که با هم بزرگ شدیم ، با هم درس خوندیم ، با هم غصه خوردیم ، با هم کامل شدیم ، با هم رویا پردازی کردیم با هم تفریح کردیم و در نهایت با هم به اتمام رسوندیمش


دلم برای بچه های حلی ۱ خیلی تنگ میشه ، امیدوارم یروزی یجایی یجوری یه طریقی دوباره دور هم جمع بشیم!

کنکور مدرسه
Sina Sabetifard

رفیق

شنبه بیست و هشتم بهمن ۱۴۰۲، 22:40

من برای کلمات ارزش قائل میشم ؛
آشنا، هم مدرسه ای ، دوست ، دوست صمیمی ، رفیق

اینا دایره کلمات من برای آدمان ، خب هر چقدر بریم جلوتر تعدادشون کمتر میشه ، طوری که کلا ۳ تا رفیق دارم:))

امروز اونی که ایرانه و طلا نشده ، ناهار مهمونم کرد بنده خدا ، به همه گفت من مهمون کردم:/

حالا موجودی کارتم ۱۰ تومن بودا:/ ولی خب به قولی مرام معرفت

دو ماه پیشم روز تولدش هر کی پول ناهار خودشو داد(البته ۲۰۰ فاکینگ تومن بود نفری تقسیم ۲ کردیم که متنوع تر بخوریم) ولی خب من به همه(تقریبا ۳۰۰ خواننده کانالم) گفتم کل ناهار و گیمنت رو اون حساب کرده و من نظاره گر بودم

خلاصه قدر رفیقاتون بدونید که دنیا به همین چیزاش قشنگه

رفیق
Sina Sabetifard

کتاب خوانی

سه شنبه بیست و چهارم بهمن ۱۴۰۲، 23:35

این ایده تو مترو کتاب خوندن ایده ای عالی بود

بجای اینکه از اون تایم پرت داخل مترو که نمیشه درس خوند برم سراغ گوشی که چند وقتیه جز حاشیه چیزی برام نداشته یکی از اون 3 تا کتاب اهدایی خواهرم رو شروع کردم به خوندن و 40 صفحشو خوندم

مود من تو هر صفحش این بود چقدر حق داره میگه و این باعث شد بازم ادامه بدم

ایشالله تا آخر اسفند 3 جلد کتاب رو بخونم


چون کتابای روانشناسی هست درگیری ذهنی نداره اصولا فکر کنم و درگیری ذهنی ندارم ولی آرامش ذهنی ؟ چرا چرا چرا

Sina Sabetifard

روز شمار ؛ قسمت یک

دوشنبه بیست و سوم بهمن ۱۴۰۲، 11:44

تقریبا میشه گفت تا اولین مرحله از ماراتن دو ماهه کنکور کمتر از 80 روز مونده

وضعیت آمادگیم تو دروس پایه خیلی خوبه و 12 ام هم بگی نگی رسوندم تراز آخرین قلمچیم 6500 شد!

بر خلاف خیلی ها که کنکور اردیبهشت رو مدنظر قرار دادن برای من همه آزمون ها از یک درجه اهمیت قرار داره و پایان رسمی کنکورم رو ساعت 11 روز پنج شنبه 6 تیر میدونم و بعد از دیگه این ورژن از سینای سمپادی برای همیشه به خاطره ها می پیونده

قطعا دلم میخواد خیلی از جاها تغییر کنم

سبک زندگی ، رژیم غذایی ، استایل و در نهایت استایل بدنیم

و دوست دارم که بهتر شده باشم و بتونم به ایده آل های خودم برسم

چه به عنوان یک مهندس نخبه چه به عنوان یک دانشجوی پخمه!

روز شمار کنکور1403
Sina Sabetifard

22 بهمن

شنبه بیست و یکم بهمن ۱۴۰۲، 23:52

امروز ۲۲ بهمن هست ؛ برای خیلیا راهپیماییه ، برای خیلیا شمال و جوجه برای خیلیا خوابه برای یسریا کاره و برای من دیگه هیچ کدوم از اینا نیست...

۲۲ بهمن امسال اولین سالی هست که بابا محمود برای همیشه از میون ما رفته...

با اینکه ۹۰ سالش بود ولی هیچ وقت ، هیچ وقت ، هیچ وقت به فکر رفتن نبود ، همیشه جنس حرفاش مثل جوون ۱۸ سال بود البته ، جوون ۱۸ سال های قدیم ، الان کی به آینده امید داره
حتی سال آخرم که تولدشو تبریک گفتم به شوخی بهم گفت یه تخفیف بده صفر ۹۰ رو بردار ۹ بمونه بیشتر عمر کنیم


متاسفانه ۲۲ بهمن ۱۴۰۱ بر اثر سرطان پیشرفته برای همیشه از میان ما رفت

آخرین چیزی که ۲ ۳ روز قبل فوتش از بابام میخواست دو چیز بود : "عمر ، سلامتی"

Sina Sabetifard

فلش بک

چهارشنبه هجدهم بهمن ۱۴۰۲، 14:36

امروز اتفاقی رفتم سر دوربین فیلم برداریمون

آخرین باری که فیلم گرفتیم مراسم بله برون دختر عمم بود و قبل تر از اون تولد مامانم

و خب مامانم و بابام کنار هم نشسته بودن

بابامو دیدم انگار اون فیوز خاطراتی که خاموش شده بود روشن شد

تمام کاراش و رفتاراش مثل نور از تو مغزم رد شد

و البته اولش برام عجیب بود

بابام دست راستشو چقدر خوب داره تکون میده

عه داره صحبت میکنه

چقدر صورتش تپل تره

وقتی میخنده لبخندش کج نیست

و .....

اینارو دیدم دیگه دلم نمیخواد برم شمال

اونجا هر تیکش یه خاطره داره که بدجوری آدم رو می رنجونه!

بدون بابا هم؟ معلومه که کیف نمیده

Sina Sabetifard

شنبه چهاردهم بهمن ۱۴۰۲، 19:11

سلام ؛

چند وقتیه از اصل خودم دور شدم ، تقریبا 1 سال

و این داره من رو به شدت آزار میده ؛ چی شد اصلا که تصمیم گرفتم اینطوری باشم؟

انقدر سبک
انقدر ساده بین
انقدر منزجر کننده بودن

ولی هر چی هست خودم الان خودم رو دوست ندارم

من اون سینایی رو دوست دارم که معروف بود که کیفیت روابطش با دوستاش خیلی بالاست و کمیتشون خیلی کم

الان چی؟

نمیدونم چی شد و چه در من گذشت که کمیت روابطم به شدت بالا رفته و کیفیت هاشون در حد علی آباد ممسنی

و خب این برای یک انسان تلاشگر برای پیدا کردن شخصیت واحد اصلا خوب نیست

هر چی هست میدونم من این نبودم و نمیخوامم اینطوری بمونم ، چون نه برای خودم خوبه ، نه برای دیگران

همیشه دلم میخواد 100 درصد توانمو تو دوستی هام بذارم الان چیزی نزدیک به 5 درصده و خب اصلا خوشحالم نمیکنه و میدونم طرف مقابل هم این رو میفهمه

Sina Sabetifard

اعلام وضعیت ؛ قسمت سوم

جمعه سیزدهم بهمن ۱۴۰۲، 14:49

یادمه اینجا وقتی این متن رو نوشتم خوشبینانه ترین حالت های ممکن رو نوشتم
یعنی گفتم ایشالله ماه دیگه میتونه کم کم از تختش بلند شه قدم کوچیک برداره و دستشم بلند و کوتاه کنه خوبه قدم قدم بهتر میشه تا ۶ ماه دیگه

ولی خب ، تنها جایی که پیش بینی من خیلی بدبینانه تر از وضع حال بود همین جا بود!!


دیروز بردیمش سرکارش ، خودش از دم در تا آسانسور مرکز رو سرپایینی با واکر رفت و اندازه ۶ ۷ کارتن و کیسه مدارک شخصی تشخیص داد که باید بیاریم

تمام ۶ ۷ کارتن و کیسه مدارک رو اومد خونه نشست رو مبل چک کرد و فیش های وامش رو پیدا کرد داد دست من ، دیدم واقعا فیش ها ملزم به پرداخته اونو انجام دادم بازم گیر داد بهم ، بعد نیم ساعت کد گشایی به سند خونه رسیدیم که متوجه شدیم در رهن بانک برای وام هاست و باید فسخ رهن کنیم!(من حتی نمیدونستم که فسخ رهن چی هست)


یچیز جالب که هنوزم باهاش روبرو هستیم اینه که جواب یسری سوالات رو فقط با یه فرمت میدونه
یعنی ۲+۲ نمیتونه بگه چیه
ولی بهش بگیم ۲ تا سیب سبز داریم ۲ تا سیب قرمز کلا چند تا سیب داریم میگه "چااار"


یا مثلا خوندن رو نمیتونه، ولی از تو کانتکای گوشیش مامان بزرگم رو پیدا میکنه؛ زنگ میزنه احوال پرسیشو میکنه و تهشم یه خدااااا حافظ غلیظ میگه
(هیچ کدوم از کانتکای بابام عکس ندارن)

البته که دیروز ازش خواستیم بین یسری اسم رندوم اسم خودشو پیدا کنه و کرد ولی خب کامل نیست و امیدوارم سری بعدی که نوشتم ، این مرحله هم آنلاک شده باشه!

آمین❤️

اعلام وضعیت سکته مغزی
Sina Sabetifard

پیشنهاد کاری!

دوشنبه نهم بهمن ۱۴۰۲، 9:46

اصلی ترین دلیلی که بابام دوست نداشت من بیام رشته ریاضی این بود که بیشتر فضای شغلی ریاضی به صورت کارمندی و حقوق بگیریه!

و خب حقم داره به نظر خودمم خیلی جای مانور نداره و بدرد من نمیخوره!

و خب قرار بود تحت هر شرایطی استارت آپ خودمو داشته باشم و من کارمند کسی نباشم

دیشب یکی از همکاراش پیشنهاد داد از 2 3 ماه دیگه هفته ای 2 3 روز برم پیششون کار کنم و بعد کنکورمم هفته ای 3 روز

کارای سبک البته حسابداری و حسابرسیه و کلا اینجور کار های کامپیوتری

و دیگه حقوق ایناشو نپرسیدم ولی فکر نکنم بیشتر از ماهی 5 6 تومن باشه که خب به نظر خودم نمیصرفه


ولی خب من کنکور دارم و از همه چیز مهم تر الان برام کنکورمه و احتمالا این پیشنهاد کاری رو علل حساب رد کنم

ولی خب رزومه خوبی میتونه باشه

یکی از زیر مجموعه های انرژی اتمی!

پیشنهاد کاری
Sina Sabetifard

6 بهمن

جمعه ششم بهمن ۱۴۰۲، 18:56

2 هفته پیش قرار گذاشتم که 2 هفته دیگه بیام بگم موفق شدم یا نه

راستش هر وقت یاد 6 بهمن پارسال میوفتم دلشوره میگیرم نکنه امسال هم همین بشه؟!

ولی خب

من از دو هفته اخیر 3 تا آزمون دادم ، 2 تا قلمچی ، یدونه حلی سنج

نتیجه جفت آزمون های قلمچی فوق العاده بود ؛ قلمچی اولی رو 6800 شدم و رتبه 150 کشوری ؛ قلمچی دوم رو هم 6500 شدم رتبه 740 کشوری

از نتیجه های قلمچی راضیم

ولی از نتیجه حلی سنج اصلا!!

البته خب دو تا مسئله مهم وجود داره
جفت قلمچی ها رو انلاین دادم و حلی سنج رو حضوری

ولی خب بیشتر از اون چیزی که ماجرا رو مبهم میکنه سبک آزمون هاست

من تو قلمچی هیچ استرس و فشاری بروم نیست و با خیال راحت رو سوالا فکر و تمرکز میکنم و مطمئنم نتیجم خوبه

ولی داخل حلی سنج ؟ خیر

هر سری استرس دارم وای نکنه درصدم بد شه فلانی بیاد بگه فلان بیسار

خلاصه

چیزایی که این 2 هفته بهش دست یافتم اولا یه مطالعه 13 ساعته واقعا با کیفیت بود

و اینکه اگر درست بخونم میشه

برای همین دلم نمیاد اینجارو ترک کنم

میخوام از همه مسیر چیزی به یادگار بمونه....

سینا ثابتی فرد قلمچی حلی سنج
Sina Sabetifard

ماشین بابام

سه شنبه سوم بهمن ۱۴۰۲، 22:50

امروز روز جالبی نبود اصلا

از صبحش یچیز باورنکردنی دیدم اعصاب و روانم به هم ریخت درست شدم


بعد از ظهر یه خبری که میدونستم رخ میده رو شنیدم و بازم اعصاب و روانم به هم ریخت!
خبر خیلی ساده بود

داداشم اس ام اس زد

"ماشین بابا رو تحویل دادیم"


ماشین بابام یچیزی شبیه مستاجر بودن بود
ماهی یه مقدار خاص میدادیم و کل تایم برای ما بود ماشین ، از این ماشین های پلاک مخصوص و محدودیت دار نبود و منم خیلی خوشحال بودم امسال قراره دیگه تحویل بدیمش و ماشین خودمون رو تحویل بگیریم ، تیگو ۸ پرو !

ولی خب این یه خطی که داداشم نوشت فلش بکی بود به وسعت ۲۷۰ هزار کیلومتر!
و خب انسانیم دیگه ، دلمون برای لحظه هایی که میدونیم دیگه هیچ وقت تکرار نمیشن تنگ میشه برای همین کل باکس گسسته یه دست تست میزدم اون یکی دست دستمال به دست!

دلم تنگ میشه

برای اون شمال رفتن هایی که صندوق ماشین با سلام و صلوات بسته میشد
برای مهندسی باربند بستن هایی که سخت میزون میشد
برای جاده و چالوس رانندگی بابام و خواب عمیقم بغل پتو و بالشت

برای تخمین زمان رسیدن از روی ساعت شمار ماشینش

برای ناهارای یهویی وسط جاده و بیابون پشت صندوقش
و از همه بیشتر برای صبحا مدرسه بردنش

برای هر سری که سر صبح ساعت ۷ غر میزد سینا درس بخون تو کنکوری نمیخونی
برای تونل توحید
برای ترافیک خیابون کمالی
برای روزای بارونی که بخاریو تا ته میزد و نیاز نبود مسیر مترو تا مدرسه رو زیر بارون برم

و بیشتر از همه برای خودش وقتی پشت فرمون اهنگ داریوش پلی میشد ولوم رو تا ۵۰ میبرد بالا باهاش میخوند و هیچی براش مهم نبود ، حتی سلامت گوش ما:)

ماشین بابام سینا ثابتی فرد
Sina Sabetifard

رکورد حماسه برانگیز!!!

دوشنبه دوم بهمن ۱۴۰۲، 23:44

خوش طینت دبیر شیمیمون گفت از نظر من دانش آموز کنکوری روزی فقط باید ۸ ساعت به تایم غذا و خوابش اختصاص بده
یعنی روزی ۱۶ ساعت درس بخونیم

آیا میشه؟
من برای صحت سنجی این ادعا قصد دارم امروز دوشنبه ۲ بهمن رو با برنامه خوشطینت درس بخونم
پس ساعت ۴ صبح از خواب بیدار میشم و هر چند ساعت یک آپدیت از میزان پیشروی خودم میزارم


برای اینکه حواسم پرت نشه در طول روز از تلگرام لاگ اوت میکنم که میزان استفاده از گوشیم به صفر میل کنه

از اونجایی که بازه های من ۷۰ الی ۷۵ دقیقه هستش ۱۳ تا باکس میچینم که مطمئن شم بیکار نمیشم!
......
آپدیت اول ؛ ۷ صبح
۴ صبح بیدار شدم ، حتی یادم نمیاد چیکار کردم ، فقط میدونم الان ۷ صبح هست!

آپدیت دوم ؛ ۲:۱۰ بعد از ظهر
تا الان از ۷ ساعت موجود ۶ ساعتشو خوندم
طبق گفته خوشطینت من همین الان هم تمام زمان مورد نیاز برای خواب و غذا رو مصرف کردم
و ۱۰ ساعت دیگه دیگه مونده در حالی که تا پایان روز ۹:۵۰ باقیست...:)
به ۱۶ که نمیرسیم حداقل ۱۳ رو تاچ کنیم!

آپدیت سوم ؛ ساعت ۲۰:۴۵

کتابخونه تعطیل شد و از ۷ صبح تا اینجای کار ۱۱ ساعت و ۱۵ دقیقه درس خوندم
باکس آخر سخت ترین باکس هست چون یه گپ بزرگی به نام برگشت به خونه وشام بینشه
همچنان با ایده آل های خوش طینت ۳ ساعت فرق داریم🥶

آپدیت آخر ساعت ۲۳:۲۰
برگشتم خونه و دیدیم به به شام کله پاچس
ولی گپ سنگینی نیافتاد و ۲ ساعت دیگه فیزیک و هندسه رو تست زدم و الان خسته نیستم هنوزم! فقط میدونم بیشتر از این ادامه بدم فردایی در کار نیست

متاسفانه ادعای خوشطینت درست بود ؛ میشه
ولی هر روز نه!

سینا ثابتی فرد کنکور1403
Sina Sabetifard

من

شنبه سی ام دی ۱۴۰۲، 17:11

تقریبا میشه گفت تمام و کمال فعالیت من در فضای مجازی

چه در متا و تلگرام و چه در بلاگفا و سمپادیا همگی یچیز مشترک داشتن

اونم آیدی و هویت من بود
@SinaSabetifard

اونم یک دلیل داره

من هستم موجودی اجتماعی

برای همین خیلی عذابم میده چه اینجا چه در ناشناس تلگرام نمیدونم مخاطب پیامم کیه

دست کم در ناشناس توانایی این رو دارم که بتونم پاسخ بدم ، اینجا همون امکان هم خیر!

برای همین خیلی ممنون میشم خودتون با حرفتون با هم مطرح بشید

حتی اگر میخواید انتقاد کنید

من سینا ثابتی فرد
Sina Sabetifard

قدم اول

جمعه بیست و نهم دی ۱۴۰۲، 15:58

هفته قبل نوشتم که میرم و 2 هفته دیگه میام و مینویسم موفق شدم یا نه

خب این هفته یک آزمون قلمچی برگزار شد و رتبم شد 183 بین 3500 نفر

شاهکار ماجرا هندسه یازدهمم بود که رتبه 2 کشوری شدم

و البته یچیزی ، بعد از اینکه اینجارو باز کردم متوجه پیام یک دوست عزیزی شدم که گفته بود خدایی تو دیگه ننویس خیلی چرت و خنده دارن

به نظرم نظرش قابل تامله ؛ شاید من نباید اصلا بنویسم:)

ولی خب این رو بدونید من هیچ ادعایی تو نوشتن ندارم و اصلا هم دلم نمیخواد از غم هام بنویسم ولی خب اینو از خدا باید پرسید که چرا این همه غم برای یه نفر؟

سینا ثابتی فرد
Sina Sabetifard

اتمام حجت با خودم

یکشنبه بیست و چهارم دی ۱۴۰۲، 17:20

من خیلی اینجا نوشتن رو دوست دارم

یعنی خیلی بهتر از گفتن دردای اینجا به یک شخص خاص هست

اینجا کسی نیست که بزور خودش اومده باشه هر کسی اینجارو میخونه با میل خودشه

ولی خب

یه کمی دارم از مسیر کنکوری خوندن فاصله میگیرم

میخوام قبل از اینکه چپ کنم ، درست کنم مسیر رو

برای همین 2 تا پلن پیش رویم هست

اولین پلن

یا من 6 بهمن ساعت 6 عصر میام اینجا و مینویسم که تونستم و ادامه این مسیر رو مینویسم

یا 6 بهمن میام اینجا میگم نه تنها نتونستم بلکه بدتر هم شد و خب یک خداحافظی 6 ماهه میکنم

فارغ از هر نتیجه کنکورم باز هم قراره بنویسم اینجا به عنوان یک انسان دغدغه مند


امیدوارم اون مسیری پیش رویم باز شود که خودم و شما میخواهید

ممنون:)

سینا ثابتی فرد
Sina Sabetifard

من بدشانس:(

جمعه بیست و دوم دی ۱۴۰۲، 21:25

قطعا همه ما آدما روزایی هست که بدشانسیم

ماه هایی هست که بدشانسیم

سال هایی هست که بدشانسیم

من از سال 1400 به اینور تو زندگیم خیر ندیدم چرا؟

1400 با اسیب به شبکیه چشم بابام شروع شد
1401 با تشدید سرطان پدربزرگم و فوت اون و دیدن صحنه هایی که واقعا برای هیچ کس توصیه نمی شود
1402 سال نرمالی میبود اگر پدرم اینطوری نمیشد

دوران برنزی مدرسه خونه درس خوندم ، نتیجه : فاجعه
دوران نقره ای تصمیم گرفتم بیام مدرسه ، که خب پدرم سکته کرد به کل این قضیه کنسل شد
و نتیجه : فراتر از فاجعه!
نمیدونم ولی من زندگی واقعیم توش شانس معنی نداره

به قول روانشناس ها الان تو دره نامیدیم

هیچ امیدی به آینده درسیم ندارم

ولی ولی
نمیخوام بدون تلاش نامید شم
تا آخرش سعیمو میکنم
نمیخوام حسرت این به دلم باشه چون سعی نکردم نشد

Sina Sabetifard

منوی رستوران

سه شنبه نوزدهم دی ۱۴۰۲، 22:24

شاید 2 ماه شده باشه که دقیقا پشت کتابخونه یک تهیه غذا افتتاح شده

قیمتاش خدا!!

البته خب دلیل هم داره ، چون کار اصلی این مینی کترینگ عمده فروشی هست به شرکت ها و ادارات دولتی نه من عادی!

ولی خب بخوام قیمتاشو بگم :

چلو کوبیده تک سیخ 95
چلو جوجه 95
قیمه و قورمه 95
ماهی قزل آلا 180
زرشک پلو با مرغ 95
و خب به جز ماهی قزل آلا بقیه آیتم های منو رو تست کردم

بخوام رنک بندی کنم :
1. جوجه
2. کوبیده
3. زرشک پلو با مرغ
4.قیمه و قورمه
و امیدوارم ماهی قزل آلاشون هم خوب باشه و با روحیه خوب به استقبال ماز و قلمچی برم!

کتابخونه رستوران منصف
Sina Sabetifard

اعلام وضعیت ؛ قسمت دوم

دوشنبه هجدهم دی ۱۴۰۲، 19:52

سلامممم....

امروز میخوام یک شرح از یازدهم دی تا به امروز بدم

خب شاید این برداشت بشه که خب مگه هفته پیش تا امروز فرق اونچنانی هم کرده بابات؟
باید بگم بله ، بسیار زیاد

در واقع میخوام یکمی از اتفاقات مثبت این یک هفته اخیر بنویسم

اول از همه که خب ادراک و درک بابام میشه گفت سر جاشه

یعنی جوابایی که میده دیگه از بی قراری نیست
اون روزای اول خیلی بی قرار و کلافه بود که چرا نمی فهمید چی میگم
ولی خب الان هم ما می فهمیم چی میگه هم خودش میدونه چجوری بگه بهتره

برای اینکه یذره بهتر متوجه بشید منظورم چیه دیشب خونه کمی از حالت عادی گرم تر بود
و خب بابام گرمش شده بود
خب راه حل اول اینه که لحاف رو از روش برداره که اون کارو کرد
راه حل دوم؟
خاموش کردن شوفاژ
خب این چند روز که نهایت درخواست عجیب بابام لیمو شیرین بود شوفاژ یذره دور از ذهنمون بود که بخواد بگه خاموش کنیم
دست منو گرفت گفت "بلو" منم هی میرفتم عقب تر بعد به یجا رسیدم گفت خوبه
دیدم کلا یه مبل هست یه بوفه یه کاپشن
گیج شدم گفتم چی میخوای بابا؟
با دستش یجوری پشت بوفه رو نشون داد
که خب شوفاژ بود و گفتم بابا گرمته ؟ که خب اره و خاموش کردیم
دو هفته قبل دکتر به ما گفت فعلا پدرت درکی از اشیا نداره ، یعنی نمیدونه در چیه دیوار چیه ساعت چیه
ازش هم بپرسی نمیدونه کجاست ، چون اصلا نمیدونه چیه
ولی خب همین این داستان شوفاژ هم کنترل تلویزیون هم ساعت رو دیوار رو خونه نشون میده ادراکش برگشته یا دست کم بهتر شده
همیشه به ساعت نگاه میکنه اگر 12 1 باشه گیر میده خواهرم کجاست(خواهرم این تایم میاد خونه)
اگر کنترل بدی دستش بهش بگی کانالو عوض کن میتونه ، اگر بگی صدارو کم کن میکنه بگی هم خاموش کن میکنه

راجب تکلم هم خب از روز اول که اومده خونه هم بهتر شده
عجیب ترینش قطعا قطعا صلوات فرستادنشه
یجوری تر تمیز صلوات میفرسته که نگم اصلا
یسری کلمات ناخودآگاهشم میتونه بگه
مثلا هر وقت از خالم میخواست تشکر کنه میگفت متشکر و خب خالم رو هم میبینه بهش میگه متشکر
یا مثلا ریشاشو مرتب کردم گفت دستت درد نکنه
یا مثلا یه غریبه ازش بپرسه چطوری میگه الحمدالله
و کلا فعلا وضعیت بابام اونطوری نیست که نتونه منظورشو نرسونه ، بزرگ ترین مشکل بیماران سکته مغزی همین هست که نمیتونن بگن چی میخوان

و همه مهم ترین و مشهود ترین تغییر
حرکت اندام های بی حس!!
از هفته قبل شنبه هر روز به طور مداوم فیزیو تراپی شده
پای راستشو تا حد خوبی میتونه تکون بده هفته قبل تقریبا 0 بود
دست راستش هم شست و انگشت اشاره رو میتونه فعلا(دست کمی زمان بر تر هست)
به امید خدا شاید تا یک ماه آینده بتونه دوباره با کمک راه بره و این خیلی برا روحیش خوبه

در کل امیدواری ما برای برگشت به مسیر درست زندگی بیشتر از قبل شده و امیدوارم اعلام وضعیت 3 از این هم بیشتر و بهتر تغییر کرده باشه بابام

آمین

من و بابام سکته مغزی پیشرفت اعلام وضعیت
Sina Sabetifard
صفحه قبل صفحه بعد
© سینا ثابتی فرد||Sina Sabetifard
طراح قالب: وبلاگ :: webloog
درباره من
سینا ثابتی فرد||Sina Sabetifard سلاممم؛
من سینا هستم ، متولد سال ۱۳۸۴ از تهران
فارغ التحصیل دبیرستان علامه حلی ۱ تهران و درحال حاضر دانشجوی مهندسی دریا دانشگاه صنعتی امیرکبیر
از سال ۱۴۰۰ اینجارو راه اندازی کردم که کمی از خودم و اتفاقات شاد و تلخ و ترش و شیرین زندگیم بنویسم
اگر دوست داشتید میتونید برای نوشته های بیشتر به کانال تلگرامیم سر بزنید
ممنونم:)
جدیدترین‌ها
  • وَقایِع مَن پنجشنبه بیست و نهم تیر ۱۴۰۲
  • یک سال شد جمعه دوم آبان ۱۴۰۴
  • پایان دهه دوم.. سه شنبه پانزدهم مهر ۱۴۰۴
  • دل شکستی جمعه بیست و یکم شهریور ۱۴۰۴
  • اتمام ترم ۲ سه شنبه یازدهم شهریور ۱۴۰۴
  • جمعه سی و یکم مرداد ۱۴۰۴
  • مکالمه غیر منتظره چهارشنبه بیست و نهم مرداد ۱۴۰۴
  • تغییرات جدید ۴ دوشنبه بیستم مرداد ۱۴۰۴
  • تغییرات جدید ۳ سه شنبه هفتم مرداد ۱۴۰۴
  • تغییرات جدید ۲ جمعه بیست و هفتم تیر ۱۴۰۴
  • تغییرات جدید سه شنبه هفدهم تیر ۱۴۰۴
  • اعتراف به شکست شنبه هفتم تیر ۱۴۰۴
موضوعات
  • من به تصویر
  • فیلم و سریال
  • علامه حلی
  • فوتبال
  • امیرکبیر
برچسب‌ها
  • کنکور1403 (27)
  • سینا ثابتی فرد (23)
  • علامه حلی تهران (12)
  • Sina Sabetifard (11)
  • مشهد (8)
  • سکته مغزی (7)
  • حلی سنج (7)
  • اعلام وضعیت نهایی (7)
  • اعلام وضعیت (6)
  • آزمون (5)
  • SinaSabetifard (4)
  • من و بابام (4)
  • سمپادیا (4)
  • عید1402 (4)
  • قلمچی (3)
  • سال نو (3)
  • سمپاد (3)
  • سکته (3)
  • شانس (2)
  • جنگ (2)
دوستان
  • کانال تلگرامی
  • Instagram(Public)
  • Linked In
  • Instagram(Private)
  • Aparat
  • Twitter
امکانات
تماس با ما

ساعت و تاريخ

آمارگیر وبلاگ