سینا ثابتی فرد||Sina Sabetifard

سینا ثابتی فرد||Sina Sabetifard

وَقایِع مَن

  • خانه
  • پروفایل
  • آرشیو
  • نوشته‌های بیشتر

روز شمار ؛ قسمت دو

دوشنبه ششم فروردین ۱۴۰۳، 17:7

سلاممم

از سری قبلی به حال ۵۰ روز گذشته....

وضعیت آمادگیم تو پایه بهتر تر از قبل شد و تراز آخرین آزمون قلمچیم ۸۰۵۰ شد!!

و امیدوارم تو این ۳۰ روز هم به حداکثر آمادگی برسم که دیگه آخراش هست...

تو برنامم عمومی ها رو هم افزودم که از قافله نهایی جا نمونم

امیدوارم موفق بشیم...

کنکور1403
Sina Sabetifard

داستان های من و پست

دوشنبه ششم فروردین ۱۴۰۳، 17:4

۲۴ اسفند بود که میخواستم جزوه های مخصوص عید رو پرینت بگیرم که داخل عید اذیت نشم سر تست زدن

داخل مرورگر اولین چیزی که به ذهنم اومد بزنم این بود «پرینت ارزان»

اولین سایت رو باز کردم اسمش چاب روم بود

فایل ها رو اپلود کردم و گفتم خب برام ۲۶ اسفند دیگه میارن قطعا

برای اطمینان به ادمینش پیام دادم که کی میارید گفت تا ۵ فروردین ارسال نداریم

گفتیم خب اوکی بالاخره من تا اون موقع بهشون نیازی ندارم

و امروز بهم کد پیگیری دادن

داره از اصفهان میاد:)

من فکر کردم همین تهران خودمون هست میدونستم قراره برام پست بشه که خرید نمیکردم ازتون

اخرین باری که چیزی برام پست شد خونه نبودم مجبور شدم به سرایدار محترم بگم دو ساعت دم در بشینه اومد بسته رو تحویل بگیره:)

پست کنکور1403 اصفهان
Sina Sabetifard

گزینه ۲

یکشنبه پنجم فروردین ۱۴۰۳، 15:0

از من به شما نصیحت تو سال کنکور به هیچ وجه آزمون های گزینه ۲ رو ندید

سطح سوالات پایین ؛ تقریبا مثل کنکور ۹۸

با ریاضی ۹۰

فیزیک ۶۸

شیمی ۳۷

بین ۸۸ نفر مدرسه ۵۳ شدم

میانگین کدوم ازمون معتبر علمی در داخل کشور ۸۸ درصد میشه؟

با این میانگین درصدا توی کنکور ۱۴۰۲ رتبه اول نمیشدی ۱۰ رو دیگه می شدی حداقل:)

کنکور ۱۴۰۳ گزینه ۲ آزمون
Sina Sabetifard

۱۴۰۲ تمام شد...‌

پنجشنبه دوم فروردین ۱۴۰۳، 2:39




خب واقعا برای من یکی سال قشنگی نبود ، تو ۲ مرحله سبک زندگیم عوض شد ، یکی موقت بخاطر کنکور ، دیگری کمی بیشتر از موقت بخاطر سکته بابام

امسال سال قطعا میره کنار سال هایی که واقعا دلم نمیخواد تکرار بشه ، اما بازم هر سالی که بگید حداقل یک داستان شیرین داشت ، امسال هم داشت ولی تلخی ماجرا انقدری تلخ بود که چیزی از اون لحظه های شیرین برام نذاشت

ولی هر چی بود و گذشت تموم شد ، ما موندیم و درس و تجربه و سال جدید!


خیلی هاش تا ۴ ماه دیگه بدردم میخوره ، خیلی هاش تا آخر سال دیگه و خیلی هاش هم تا عمر

چیزایی که تا ۴ ماه و سال دیگه بدردم میخوره که خب ارزش گفتن نداره

چیزی که همیشه اول سال برای هر کس آرزوی میکردم و میکنم و امسال نمایان تر ، آرزوی سلامتی برای خودتون و خانوادتون بود و هست و امیدوارم همیشه سالم و سلامت باشید

چیزی که امسال بهش اضافه میکنم این هست ،

قدر تمام لحظات با هم بودن رو بدونید ، شاید دیگه مثل قبل تکرار نشه ، مثل داستان من و بابام ، مثل داستان آخرین روز علامه حلی ، مثل خیلی چیز های دیگه که داره جریان پیدا میکنه و یروزی بی خبر تموم میشه...


در نهایت امسال جوری تو زندگی تلاش کنیم که نگیم کاش ...


عید ۱۴۰۳ مبارک❤️

Sina Sabetifard

به مناسبت یکسالگی وَقایِع مَن

چهارشنبه بیست و سوم اسفند ۱۴۰۲، 23:40

راستش خیلی از اعضای اینجا فکر میکنن که اینجا اولین جایی بوده که من کمی مینویسم شروع به نوشتن کردم ولی خب اینطور نیست...

۱۴ دسامبر ۲۰۱۴ اولین حضور من تو فضای مجازی بود ؛ یک پسر ۹ سال که تصمیم گرفت اکانت فیسبوک داشته باشد!
یادمه اولین چیزی که پست کردم نمره اولین ترم زبانی بود که رفتم ؛ ۲۰ شده بودم و فکر کردم که پست کردن این میتونه جذاب باشه
سال بعد که دسترسی به فیلتر شکن سخت و نصب بودنش تو موبایل بی معنی بود به اینستاگرام و تلگرام روی آوردیم ؛ دسامبر ۲۰۱۵؛ هنوزم اولین اکانتم رو یادگاری نگه داشتم و بعدا هم توییتر ؛ دسامبر ۲۰۱۷

با اومدن کرونا و وبلاگ مدرسه علامه حلی ۵ ، از محیط وبلاگ خوشم اومد ، اردیبهشت ۱۴۰۰ تصمیم گرفتم برای خودم یک وبلاگ هم اونجا داشته باشم ، فضاشم مناسب ترین مکان برای نوشتن بود اصلا مخصوص نوشتن!
تا اسفند ۱۴۰۱ همین منوال ادامه داشت ؛ تقریبا ۲ سال اونجا مینوشتم و فقط خودم اونجارو میخوندم چون هیچکس روحش از اونجا بودن خبر نداشت!
که دیگه گفتم باید یک بستری باشه هم بشه توش نوشت مثل توییتر ، هم عکس و فیلم اپلود کرد مثل اینستاگرام و همه مهم تر بشه با آدمای هم سن و رنج و شبیه خودم در ارتباط باشم که خب یک گزینه داشتم ؛ تلگرام!
رفتنم به حلی ۵ بهونه ای شد که اینجارو هم داشته باشم ، البته هیچ تصوری از اینجا و انقدر بزرگ بودنش رو نمیکردم!
بعد از یکسال واقعا توقع این حجم از استقبال رو نداشتم وقعا ممنونم❤️ ، تصور خودم در بهترین حالت ۶۰ ۷۰ نفر بود ( تازه با حساب کردن بچه های کلاس خودمون و حتی یادمه موقعی که ۱۰۰ تایی شد گفتم ۲۰۰ تایی شدنش برا بعد کنکور!) و احتمال کمی میدادم اصلا استقبال بشه ، چون خودم یکی از اصلی ترین مخالفای اینجور مسائل بودم و هستم(همیشه قبل اینکه چیزی پست کنم از خودم میپرسم این چیزی که میذارم اصلا چیز خاصی توش وجود داره؟یا نه)

تو این یکسال فارغ از هر چیزی نهایت سعیمو کردم اینجا جوری نباشه که فقط من باشم و یک تعدادی خواننده ، سعی کردم از موضوعاتی بنویسم که دغدغه اکثرمونه و بیشترمون باهاش سر و کار داریم و کمی هم طنز بی نمک بهش اضافه کنم و بهانه ای شه که راجبش صحبت کنیم و البته جاهاییم از چیزای شخصی کمک گرفتم ؛ امیدوارم بعد از کنکور هم اینجور مسائل دوباره بتونن اینجا حضور پیدا کنن به عنوان یک مسیر جدید...

در کل همیشه سعیم بر اینه انرژی مثبت بدم ، چیزی که این روزا خیلی نیاز داریم....

وقایع من
Sina Sabetifard

بلوبانک!

سه شنبه پانزدهم اسفند ۱۴۰۲، 22:24

قصدم بر این بود که از حساب ملتم برای پس انداز کردن کادو و عیدی و سود سهام و اینا استفاده کنم که هدفمند تر برای خریدی پول جمع کنم

متاسفانه بانک ملت بخاطر داستان حج داخل شعبه سعادت آباد حساب دارم و واقعا حسش نبود بخاطر انتقال حساب یک روز درسی و کاری رو هدر بدم و گذاشته بودم بعد از کنکور


به پیشنهاد یکی از دوستان غیرحضوری حساب پس انداز رو باز کردم و بعد ۵ روز کاری کارتم رو تحویل دادن اونم کجا؟ بلوبانک!

بلوبانک زیرمجموعه بانک سامان هست و در اصل حسابی که داخلش باز میکنید متعلق به بانک سامان میشه ، کل مدارکی که هم میخواد شناسنامه(با عرض معذرت از افغانی ها) ، کد پیگیری یا خود اصل کارت ملی و سیم کارتی که حتما به نام خودتون باشه.


کل مراحل حساب باز کردن سر جمع ۷ دقیقه شد و صادقانه یکی از دلایلی که به چشمم اومد این ایده این بود خود بلوبانک اصلا شعبه حضوری نداره همه کاراش مجازیه


پ.ن۱ : بین رنگ های موجود این رنگ(رزگلد) رو انتخاب کردم به نظرم از آبی و سبزش قشنگ تر باشه


پ.ن ۲ : راستی اگر دوست داشتید میتونید از کد معرف من استفاده کنید ، اگر اشتباه نکنم ۳۰ تومن به جفتمون هدیه میده(نمیده گویا:/)

کد معرف : NXRQTQ

Sina Sabetifard

مصاحبه با سایت قلمچی!

جمعه یازدهم اسفند ۱۴۰۲، 16:44

حدودای میانه های آذر بود که پشتیبانم بعد 3 ماه زنگ گفت که ما قراره ازت یک مصاحبه داشته باشیم برای سایتمون

منم قبلا این کار رو انجام داده بودم برای همین قبول کردم و امروز بعد از 3 ماه چاپ شد

هنوزم به چیزایی که گفتم پایبند هستم و امیدوارم که نتیجه کنکور هم خوب باشه!

لینک مصاحبه :

گفت و گو با سینا ثابتی فرد؛ قهرمان پیشرفت دوازدهم ریاضی

قلمچی
Sina Sabetifard

روز آخر...

سه شنبه هشتم اسفند ۱۴۰۲، 22:39

به احتمال زیاد امروز آخرین روزی بود که مدرسه رفتیم

بعد از ۱۲ سال ، بالاخره روز آخر ما هم فرا رسید

به احتمال زیاد دیگه قرار نیست این فضا رو جای دیگه تجربه کنیم ، این جو ، این اتمسفر ، این حس و حال این دوستا و معلما و این جنس دغدغه

امسال هم میره کنار تمام سال های دیگه اما متفاوت تر ، تهش دیگه شروع مرحله دیگه از این مسیر نبود ، خود ته بود ، بدون مرحله بعد

و این قسمت از زندگی هم اینجا تمام شد با هر خوبی و بدی


و این هم قاب هایی از زنگ آخر ، با حضرت عشق ؛ استاد حیدری!


تقریبا ۲۰ دقیقه موند با هممون تکی و دست جمعی و هر استایلی که خواستیم عکس انداخت و زنگ خورد و تمام....


حالا برای شروع قسمت سوم زندگی یک سد باقیست ؛ کنکور!

روز آخر
Sina Sabetifard

روزگار

یکشنبه ششم اسفند ۱۴۰۲، 12:51

جدیدا یسری آهنگارو گوش میدم حس به شدت دپرسی میگیرم،علتشم اینه بر میگرده به دورانی که بابام سکته نکرده بودو یه حسرت عمیق که میدونم دیگه اون صحنه ها تکرار نمیشه

بعضی وقت ها به خودم میگم چیکار کردیم که این جوری شد

میدونید ادم خودشو هی سرزنش میکنه

هر کی یجوری

هی میگم اگر باهاشون شمال میرفتم شاید علائم سکته رو توش میدیم

اخه من حلی سنج داشتم باهاشون شمال نرفتم و تو شمال خیلی سرش درد میکرده بعد از اونم فرداش اومدم خونه یه کله تا 10 درس خوندم خوابیدم

هر چی هست الان به این وضع رسیدیم

ولی اقای قاضی؛ 18 سالگی برای خداحافظی کردن با خواب وسط جاده چالوسو و دلگرمی های سال کنکورو و دوتایی کار فنی کردنو و تو ماشین درد و دل کردنو و " تو درستو بخون غم هیچی نداشت باشو" و ... خیلی زود بود:/

سکته مغزی
Sina Sabetifard

پایان این مسیر...

جمعه چهارم اسفند ۱۴۰۲، 17:58

امروز آخرین حلی سنج عمرمو دادم رفت

آزمونی سخت غیر عادی، بی منطق ، سراسر استرس ناشی از پیامد درصد هات و غیرت الکی مدرسه روی اون

21 مرحله آزمون دادم تو این 3 سال ، متاسفانه 4 بار 3 رقمی شد رتبم هر چند زیر 110 بودن

تو اون 17 تای دیگه قطعا بهترین نتیجه عمرمو امسال گرفتم ؛ 30 پایه 5 کلاس!(ما 180 نفریم 30 پایه شدن واقعا رتبه خوبیه!)

این آخری هم تقریبا مثل همیشه میشه احتمالا تو رنج 60 اینطورا

هیچ وقت دلم برای این آزمون و سوالاش تنگ نمیشه و جدا خوشحالم که دیگه قرار نیست همچین چیز مزخرفی رو دوباره تو زندگیم امتحان کنم

البته کلا دلم برای امسال تنگ نمیشه ولی خب ذات ادمیزاد فراموشیه ؛ چیزی که من از خودم مطمئنم نظرم 100 سال دیگه هم راجب این آزمون همینه:)

حلی سنج
Sina Sabetifard

آخرین حلی سنج

پنجشنبه سوم اسفند ۱۴۰۲، 9:25

فردا رسما شرعا آخرین حلی سنج عمرم خواهد بود

حلی سنجی که هیچ وقت درک نکردم چرا هست و اساسش بر پایه چیه

خیلی خوشحالم که قراره تموم بشه و دیگه این آزمون مسخره رو نخواهم داد

بهترین ترازم 7000 بود رتبه 30 پایه و 5 کلاس

بدترین ترازم هم 4500 بود و رتبه 115 پایه و 27 کلاس!

تو کل این 21 آزمون 4 بار 3 رقمی شد رتبم که البته همش بازم چهارک آخر نبودم

برو که دیگه بر نگردی.....

حلی سنج
Sina Sabetifard

اتمام این مسیر....

یکشنبه بیست و نهم بهمن ۱۴۰۲، 23:17

دو هفته دیگه ۱۲ سال تحصیل و سبک زندگی و جو دور و برم و خیلی چیزای دیگه برای همیشه به اتمام میرسه


همیشه منتظر این لحظه بودم ولی الان که فکر میکنم دوران قشنگی بود ، حداقل برای من و شاید خیلی ها


فکر نکنم هیچ محیطی مثل مدرسه پیدا بشه ، جایی که با هم بزرگ شدیم ، با هم درس خوندیم ، با هم غصه خوردیم ، با هم کامل شدیم ، با هم رویا پردازی کردیم با هم تفریح کردیم و در نهایت با هم به اتمام رسوندیمش


دلم برای بچه های حلی ۱ خیلی تنگ میشه ، امیدوارم یروزی یجایی یجوری یه طریقی دوباره دور هم جمع بشیم!

کنکور مدرسه
Sina Sabetifard

رفیق

شنبه بیست و هشتم بهمن ۱۴۰۲، 22:40

من برای کلمات ارزش قائل میشم ؛
آشنا، هم مدرسه ای ، دوست ، دوست صمیمی ، رفیق

اینا دایره کلمات من برای آدمان ، خب هر چقدر بریم جلوتر تعدادشون کمتر میشه ، طوری که کلا ۳ تا رفیق دارم:))

امروز اونی که ایرانه و طلا نشده ، ناهار مهمونم کرد بنده خدا ، به همه گفت من مهمون کردم:/

حالا موجودی کارتم ۱۰ تومن بودا:/ ولی خب به قولی مرام معرفت

دو ماه پیشم روز تولدش هر کی پول ناهار خودشو داد(البته ۲۰۰ فاکینگ تومن بود نفری تقسیم ۲ کردیم که متنوع تر بخوریم) ولی خب من به همه(تقریبا ۳۰۰ خواننده کانالم) گفتم کل ناهار و گیمنت رو اون حساب کرده و من نظاره گر بودم

خلاصه قدر رفیقاتون بدونید که دنیا به همین چیزاش قشنگه

رفیق
Sina Sabetifard

کتاب خوانی

سه شنبه بیست و چهارم بهمن ۱۴۰۲، 23:35

این ایده تو مترو کتاب خوندن ایده ای عالی بود

بجای اینکه از اون تایم پرت داخل مترو که نمیشه درس خوند برم سراغ گوشی که چند وقتیه جز حاشیه چیزی برام نداشته یکی از اون 3 تا کتاب اهدایی خواهرم رو شروع کردم به خوندن و 40 صفحشو خوندم

مود من تو هر صفحش این بود چقدر حق داره میگه و این باعث شد بازم ادامه بدم

ایشالله تا آخر اسفند 3 جلد کتاب رو بخونم


چون کتابای روانشناسی هست درگیری ذهنی نداره اصولا فکر کنم و درگیری ذهنی ندارم ولی آرامش ذهنی ؟ چرا چرا چرا

Sina Sabetifard

روز شمار ؛ قسمت یک

دوشنبه بیست و سوم بهمن ۱۴۰۲، 11:44

تقریبا میشه گفت تا اولین مرحله از ماراتن دو ماهه کنکور کمتر از 80 روز مونده

وضعیت آمادگیم تو دروس پایه خیلی خوبه و 12 ام هم بگی نگی رسوندم تراز آخرین قلمچیم 6500 شد!

بر خلاف خیلی ها که کنکور اردیبهشت رو مدنظر قرار دادن برای من همه آزمون ها از یک درجه اهمیت قرار داره و پایان رسمی کنکورم رو ساعت 11 روز پنج شنبه 6 تیر میدونم و بعد از دیگه این ورژن از سینای سمپادی برای همیشه به خاطره ها می پیونده

قطعا دلم میخواد خیلی از جاها تغییر کنم

سبک زندگی ، رژیم غذایی ، استایل و در نهایت استایل بدنیم

و دوست دارم که بهتر شده باشم و بتونم به ایده آل های خودم برسم

چه به عنوان یک مهندس نخبه چه به عنوان یک دانشجوی پخمه!

روز شمار کنکور1403
Sina Sabetifard

22 بهمن

شنبه بیست و یکم بهمن ۱۴۰۲، 23:52

امروز ۲۲ بهمن هست ؛ برای خیلیا راهپیماییه ، برای خیلیا شمال و جوجه برای خیلیا خوابه برای یسریا کاره و برای من دیگه هیچ کدوم از اینا نیست...

۲۲ بهمن امسال اولین سالی هست که بابا محمود برای همیشه از میون ما رفته...

با اینکه ۹۰ سالش بود ولی هیچ وقت ، هیچ وقت ، هیچ وقت به فکر رفتن نبود ، همیشه جنس حرفاش مثل جوون ۱۸ سال بود البته ، جوون ۱۸ سال های قدیم ، الان کی به آینده امید داره
حتی سال آخرم که تولدشو تبریک گفتم به شوخی بهم گفت یه تخفیف بده صفر ۹۰ رو بردار ۹ بمونه بیشتر عمر کنیم


متاسفانه ۲۲ بهمن ۱۴۰۱ بر اثر سرطان پیشرفته برای همیشه از میان ما رفت

آخرین چیزی که ۲ ۳ روز قبل فوتش از بابام میخواست دو چیز بود : "عمر ، سلامتی"

Sina Sabetifard

فلش بک

چهارشنبه هجدهم بهمن ۱۴۰۲، 14:36

امروز اتفاقی رفتم سر دوربین فیلم برداریمون

آخرین باری که فیلم گرفتیم مراسم بله برون دختر عمم بود و قبل تر از اون تولد مامانم

و خب مامانم و بابام کنار هم نشسته بودن

بابامو دیدم انگار اون فیوز خاطراتی که خاموش شده بود روشن شد

تمام کاراش و رفتاراش مثل نور از تو مغزم رد شد

و البته اولش برام عجیب بود

بابام دست راستشو چقدر خوب داره تکون میده

عه داره صحبت میکنه

چقدر صورتش تپل تره

وقتی میخنده لبخندش کج نیست

و .....

اینارو دیدم دیگه دلم نمیخواد برم شمال

اونجا هر تیکش یه خاطره داره که بدجوری آدم رو می رنجونه!

بدون بابا هم؟ معلومه که کیف نمیده

Sina Sabetifard

شنبه چهاردهم بهمن ۱۴۰۲، 19:11

سلام ؛

چند وقتیه از اصل خودم دور شدم ، تقریبا 1 سال

و این داره من رو به شدت آزار میده ؛ چی شد اصلا که تصمیم گرفتم اینطوری باشم؟

انقدر سبک
انقدر ساده بین
انقدر منزجر کننده بودن

ولی هر چی هست خودم الان خودم رو دوست ندارم

من اون سینایی رو دوست دارم که معروف بود که کیفیت روابطش با دوستاش خیلی بالاست و کمیتشون خیلی کم

الان چی؟

نمیدونم چی شد و چه در من گذشت که کمیت روابطم به شدت بالا رفته و کیفیت هاشون در حد علی آباد ممسنی

و خب این برای یک انسان تلاشگر برای پیدا کردن شخصیت واحد اصلا خوب نیست

هر چی هست میدونم من این نبودم و نمیخوامم اینطوری بمونم ، چون نه برای خودم خوبه ، نه برای دیگران

همیشه دلم میخواد 100 درصد توانمو تو دوستی هام بذارم الان چیزی نزدیک به 5 درصده و خب اصلا خوشحالم نمیکنه و میدونم طرف مقابل هم این رو میفهمه

Sina Sabetifard

اعلام وضعیت ؛ قسمت سوم

جمعه سیزدهم بهمن ۱۴۰۲، 14:49

یادمه اینجا وقتی این متن رو نوشتم خوشبینانه ترین حالت های ممکن رو نوشتم
یعنی گفتم ایشالله ماه دیگه میتونه کم کم از تختش بلند شه قدم کوچیک برداره و دستشم بلند و کوتاه کنه خوبه قدم قدم بهتر میشه تا ۶ ماه دیگه

ولی خب ، تنها جایی که پیش بینی من خیلی بدبینانه تر از وضع حال بود همین جا بود!!


دیروز بردیمش سرکارش ، خودش از دم در تا آسانسور مرکز رو سرپایینی با واکر رفت و اندازه ۶ ۷ کارتن و کیسه مدارک شخصی تشخیص داد که باید بیاریم

تمام ۶ ۷ کارتن و کیسه مدارک رو اومد خونه نشست رو مبل چک کرد و فیش های وامش رو پیدا کرد داد دست من ، دیدم واقعا فیش ها ملزم به پرداخته اونو انجام دادم بازم گیر داد بهم ، بعد نیم ساعت کد گشایی به سند خونه رسیدیم که متوجه شدیم در رهن بانک برای وام هاست و باید فسخ رهن کنیم!(من حتی نمیدونستم که فسخ رهن چی هست)


یچیز جالب که هنوزم باهاش روبرو هستیم اینه که جواب یسری سوالات رو فقط با یه فرمت میدونه
یعنی ۲+۲ نمیتونه بگه چیه
ولی بهش بگیم ۲ تا سیب سبز داریم ۲ تا سیب قرمز کلا چند تا سیب داریم میگه "چااار"


یا مثلا خوندن رو نمیتونه، ولی از تو کانتکای گوشیش مامان بزرگم رو پیدا میکنه؛ زنگ میزنه احوال پرسیشو میکنه و تهشم یه خدااااا حافظ غلیظ میگه
(هیچ کدوم از کانتکای بابام عکس ندارن)

البته که دیروز ازش خواستیم بین یسری اسم رندوم اسم خودشو پیدا کنه و کرد ولی خب کامل نیست و امیدوارم سری بعدی که نوشتم ، این مرحله هم آنلاک شده باشه!

آمین❤️

اعلام وضعیت سکته مغزی
Sina Sabetifard

پیشنهاد کاری!

دوشنبه نهم بهمن ۱۴۰۲، 9:46

اصلی ترین دلیلی که بابام دوست نداشت من بیام رشته ریاضی این بود که بیشتر فضای شغلی ریاضی به صورت کارمندی و حقوق بگیریه!

و خب حقم داره به نظر خودمم خیلی جای مانور نداره و بدرد من نمیخوره!

و خب قرار بود تحت هر شرایطی استارت آپ خودمو داشته باشم و من کارمند کسی نباشم

دیشب یکی از همکاراش پیشنهاد داد از 2 3 ماه دیگه هفته ای 2 3 روز برم پیششون کار کنم و بعد کنکورمم هفته ای 3 روز

کارای سبک البته حسابداری و حسابرسیه و کلا اینجور کار های کامپیوتری

و دیگه حقوق ایناشو نپرسیدم ولی فکر نکنم بیشتر از ماهی 5 6 تومن باشه که خب به نظر خودم نمیصرفه


ولی خب من کنکور دارم و از همه چیز مهم تر الان برام کنکورمه و احتمالا این پیشنهاد کاری رو علل حساب رد کنم

ولی خب رزومه خوبی میتونه باشه

یکی از زیر مجموعه های انرژی اتمی!

پیشنهاد کاری
Sina Sabetifard
صفحه قبل صفحه بعد
© سینا ثابتی فرد||Sina Sabetifard
طراح قالب: وبلاگ :: webloog
درباره من
سینا ثابتی فرد||Sina Sabetifard سلاممم؛
من سینا هستم ، متولد سال ۱۳۸۴ از تهران
فارغ التحصیل دبیرستان علامه حلی ۱ تهران و درحال حاضر دانشجوی مهندسی دریا دانشگاه صنعتی امیرکبیر
از سال ۱۴۰۰ اینجارو راه اندازی کردم که کمی از خودم و اتفاقات شاد و تلخ و ترش و شیرین زندگیم بنویسم
اگر دوست داشتید میتونید برای نوشته های بیشتر به کانال تلگرامیم سر بزنید
ممنونم:)
جدیدترین‌ها
  • وَقایِع مَن پنجشنبه بیست و نهم تیر ۱۴۰۲
  • سفر نامه بوشهر؛ قسمت صفر سه شنبه دوم دی ۱۴۰۴
  • سفرنامه .... قسمت صفر دوشنبه یکم دی ۱۴۰۴
  • اتمام میان ترم ها جمعه بیست و هشتم آذر ۱۴۰۴
  • هرچیزی به جای خود جمعه چهاردهم آذر ۱۴۰۴
  • صبر؛ خوب یا بد؟ پنجشنبه ششم آذر ۱۴۰۴
  • هفته سنگین جمعه سی ام آبان ۱۴۰۴
  • هم کلامی با هم نوع پنجشنبه بیست و نهم آبان ۱۴۰۴
  • دو سال شد. چهارشنبه بیست و هشتم آبان ۱۴۰۴
  • این روزا پنجشنبه پانزدهم آبان ۱۴۰۴
  • یک سال شد جمعه دوم آبان ۱۴۰۴
  • پایان دهه دوم.. سه شنبه پانزدهم مهر ۱۴۰۴
موضوعات
  • من به تصویر
  • فیلم و سریال
  • علامه حلی
  • فوتبال
  • امیرکبیر
برچسب‌ها
  • کنکور1403 (27)
  • سینا ثابتی فرد (23)
  • علامه حلی تهران (12)
  • Sina Sabetifard (11)
  • مشهد (8)
  • سکته مغزی (7)
  • حلی سنج (7)
  • اعلام وضعیت نهایی (7)
  • اعلام وضعیت (6)
  • من و بابام (5)
  • آزمون (5)
  • سمپادیا (4)
  • SinaSabetifard (4)
  • عید1402 (4)
  • قلمچی (3)
  • سال نو (3)
  • سمپاد (3)
  • سکته (3)
  • شانس (2)
  • جنگ (2)
دوستان
  • کانال تلگرامی
  • Instagram(Public)
  • Linked In
  • Instagram(Private)
  • Aparat
  • Twitter
امکانات
تماس با ما

ساعت و تاريخ

آمارگیر وبلاگ